این شکل الفبایی هم در نقش یکی از حروف واکهٔ بلند (مصوت بلند) است که گاه به صورت (ا) در کلماتی چون: آب، باد و دریا است. و هم در نقش تلفظ همزه به کمک حرفهای واکه به کار میرود، مانند: اَبر، اِنسان و اُستاد (با حروف واکه کوتاه فتحه - کسره و ضمّه) و مانند: آب (الف اول در اصل=ااب)، او، این (با حروف واکه بلند) است.
آ یا الف مَددار (به عربی: ألف ممدودة) است که آن را با همزه یا الف یکی میشناسند، اما در حقیقت حرفِ جداگانهای است. این حرف تغییر شکلیافتهٔ حرف عبری א است.
این نشانه با نامهای مختلفی معرفی شده است، از جمله:
در فرهنگ معین در آغاز فصل «آ، ا» نوشته شده است: « «آ» و «ا» را در الفبای فارسی یک حرف بهحساب آورند، اما درحقیقت دو حرف جداگانهاند،...»[۵] در لغتنامهٔ دهخدا نیز آمده است: «آ. (حرف) الف لیّنه، مقابل همزه یا الف متحرکه، حرف اول است از حروف هجا، و در حساب جُمَّل آن را به «یک» دارند.».[۶] اما این نشانه درحقیقت ترکیبی از دو حرف از الفبای فارسی است: «ا» بهعنوان صامت که شکلی از اَشکال همزه است، و «ا» که مصوت بدون نامی است از مصوتهای ششگانهٔ خط فارسی.[۷]اما بهاشتباه در دستور خطّ فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در «جدول ۱. نشانههای خطّ فارسی، نشانههای اصلی»، سیوسه نشانه معرفی شده است و این نشان «آ» جزو نشانههای سیوسهگانهای که الفبای فارسی را تشکیل میدهند آورده شده است.[۴]
به عنوان پیشوند بعضی از فعلها و اسمها را به معنای مقابلش تبدیل میکند. مانند: «هو» که به معنای «خوب» است و «آهو» که به معنای «ناخوب» و «بد» یا «سغده» سوخته و «آسغده» به معنی ناسوخته یا نیمسوخته.
در گویش مردم، پیش از اسم یا یکی از انواع صفت فاعلی قرار میگیرد و جنبهٔ احترام یا مزاح یا تحقیر و توهین دارد. مانند: «آمیرزا»، «آشیخ هادی» و «آمیز قلمدون».[۱۰]
در کتاب فرهنگ واژههای اوستا این حرف یعنی الف جزو واژههای اوستای است. [۱۱]