محاصره زادار
محاصره زادار | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از جنگ صلیبی چهارم | |||||||
نگارهای از محاصره زادار طی جنگ چهارم صلیبی - تینتورتو، قرن ۱۶ میلادی | |||||||
| |||||||
طرفهای درگیر | |||||||
صلیبیون جمهوری ونیز |
پادشاهی مجارستان پادشاهی کرواسی | ||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||
انریکو داندولو بونیفاس یکم سیمونت مونتفورت | |||||||
قوا | |||||||
| نامشخص | ||||||
تلفات و خسارات | |||||||
نامشخص |
نامشخص فرار اکثر جمعیت شهر به نین و بیوگراد |
محاصره زادار یا محاصره زارا (کرواتی: Opsada Zadra، مجاری: Zára ostroma؛ ۱۰–۲۴ نوامبر ۱۲۰۲)، اولین اقدام اصلی و جدی طی جنگ صلیبی چهارم و نخستین حمله شهری کاتولیک و تحت حمایت پاپ توسط صلیبیون کاتولیک بود. پس از شکست پادشاهی اورشلیم در برابر صلاح الدین ایوبی و ناکامی جنگ صلیبی سوم برای بازپسگیری شهر اورشلیم، اشتیاق اندکی در اروپاییان برای یک جنگ دیگر باقی مانده بود. اما نهایتاً، بارونهای فرانسوی پذیرفتند، که در یک جنگ صلیبی دیگر شرکت کنند. صلیبیون برای این منظور، راه دریایی از طریق مدیترانه را برگزیدند. برای تأمین کشتیهای مورد نیاز با انریکو داندولو، حاکم جمهوری ونیز، قرارداد بستند. داندولو کشتیها را فراهم کرد، اما صلیبیان قادر به پرداخت هزینههای هنگفت آن نبودند؛ لذا داندولو از آنها خواست که در عوض بدهیشان با حمله به شهر بندری زادار آن را تحت اطاعت جمهوری ونیز درآورند تا بار دیگر این جمهوری بر دریای آدریاتیک مسلط شود. در این زمان زادار تحت کنترل پادشاهی مجارستان و پادشاه آن ایمره بود که پس از سالها کشمکش میان مجارستان و ونیز، سرانجام با شورش اهالی شهر، در سال ۱۱۸۳ تحت حاکمیت پادشاهی مجارستان درآمده بود. با وجود تهدید به تکفیر صلیبیون و ونیزیها از جانب پاپ، صلیبیون به همراه نیروهای ونیز در نوامبر ۱۲۰۲ شهر را محاصره و پس از دو هفته، شهر را تسخیر و تاراج کردند. پس از غارت شهر، ونیز بار دیگر کنترل این شهر را در دست گرفت. پس از حمله به زادار و غارت آن، صلیبیون دوباره متوجه شدند که از عهده بازپرداخت اجاره کشتیهای داندولو برنمیآیند. در همین اثنا آلکسیوس چهارم، شاهزاده تبعیدی بیزانسی، از صلیبیون درخواست کرد، که در ازای بازپسگیری امپراتوری، بدهی جمهوری ونیز را بپردازد. به همین دلیل رهبران صلیبی تصمیمگرفتند تا به قسطنطنیه بروند.
پیشزمینه
[ویرایش]شرایط جمهوری ونیز
[ویرایش]پس از سقوط امپراتوری روم غربی به دست اقوام مهاجر در قرن ۵ میلادی، افراد بازمانده از امپراتوری روم از شهر رم فرار کردند و عازم شمال شدند و توانستند کنترل شهرهای مهمی همچون ونیز و پیزا را در دست بگیرند و دولتشهری مستقل از امپراتوری روم شرقی که جایگزین روم غربی در منطقه شده بود، تشکیل دهند. جمهوری ونیز در نخستین گام توانست با کمک نجبای رومی، جمهوری خود را تشکیل دهد که در راس دوک قرار داشت که توسط شورای بزرگ ونیز انتخاب میشد و نوع حکومت، از نوع الیگارشی نجبا و تجار بود. این جمهوری تازهتأسیس به واسطه موقعیت منطقهای و جغرافیایی خود ــ به صورت جزیرهای در کنار دریای آدریاتیک ــ توانست طی سدههای ابتدایی قرون وسطی، تبدیل به یک قدرت بزرگ دریایی و تجاری در جنوب اروپا و مانعی بر سر ادامه فتوحات مسلمانان در شمال دریای مدیترانه شود.[۱]
طی قرون وسطای میانه، ونیز به واسطه گسترش نفوذ دریایی و تجاری خود در مدیترانه که فضایی میان مسلمانان با اروپاییان بود، توانست ثروت عظیمی بهدست آورد، اما این جمهوری در جنگ و برخورد با نورمنهای مستقر در جنوب ایتالیا شکست خورد، تا نتواند حوزه تجاری خود را به غرب مدیترانه برساند. با این حال، با آغاز جنگهای صلیبی در سال ۱۰۹۶ میلادی، ونیز از همان ابتدا درگیر این واقعه بزرگ شد و نیروهای دریایی ونیز در تسخیر شهرهای ساحلی فلسطین و شام توسط صلیبیون تأثیرگذار بود و پس از جنگ صلیبی اول نیز، ونیز کمکهای نظامی و تجاری خود را به پادشاهان صلیبی مستقر اراضی مقدس ادامه داد، که شاخصترین آن جنگ صلیبی ونیزی از ۱۱۲۲ تا ۱۱۲۴ میلادی بود. این رویه سبب شد تا این جمهوری طی قراردادی با بیزانس در دوران ایزاک دوم، علاوه بر مفاد تجاری، زائران و نیروهای امپراتوری را به اراضی مقدس برساند. اما در سال ۱۱۸۲، پس از کشتار کاتولیکهای مستقر در امپراتوری بیزانس توسط آندرونیکوس یکم و تیره شدن روابط امپراتوری با دستگاه پاپ، توافق بین ونیز با بیزانس برای جابهجا زائران و نیروها لغو شد. بعد از این اتفاقات بود که امپراتور بیزانس به واسطه تحریک اطرافیان در باب قدرت روزافزون ونیز در مدیترانه، دست به زندانی کردن اتباع و نیروهای مستقر ونیز در قلمرو خود کرد، تا خشم ونیز بیش از پیش برانگیخته شود. پس از کشتار کاتولیکها و ونیزیها توسط بیزانس، شهر زادار که از توابع ونیز محسوب میشد، تحت حمایت دستگاه پاپ و پادشاه مجارستان، ایمره، علیه جمهوری شورید و خود را جزئی از قلمرو پادشاهی مجارستان اعلان کرد.[۲]
دوک ونیز، انریکو داندولو کهنسال، که سالها سفیر ونیز در قسطنطنیه بود، در سال ۱۱۹۲، در جمهوری ونیز به قدرت رسید؛ ولی اندکی پس از آن و در سال ۱۱۹۳، نتوانست قراردادهای تجاری که در عهد ایزاک بسته شده بود، دوباره در زمان الکسیوس سوم تجدید کند؛ بدین ترتیب، نفرت ونیز علیه دولت بیزاس بار دیگر برافروخته شد. از این رو وی سخت آماده نبرد علیه دولت بیزانس شده بود، اما حضور نمایندگان صلیبی در ونیز برای توافق جهت حرکت به سمت مصر و اراضی مقدس، تلاش وی برای جنگ و شکست بیزانس را به تعویق انداخت.[۳]
شرایط پادشاهی مجارستان
[ویرایش]مجارهای یا مجیارها اقوامی از آسیای غربی بودند و زمانی که امپراتوران بیزانس آنها را برای حمله به بلغارها که برای امپراتوری بیزانس مشکلساز شده بودند، تشویق میکردند. بلغارهای نیز بهنوبهٔ خود قومی موسوم به پچنگ را واداشتند تا به مجارها حمله کنند. آرپاد نخستین رهبری بود که توانست از طریق پیمان خونی تمامی قبایل مجارها را متحد کند و ملت مجارستان را تشکیل دهد. با اتحاد میان بلغار و پنچگها، مجارهای به علت فشار آنها در اواخر قرن ۹ میلادی در جهت غرب رو به اروپای شرقی و مرکزی نهادند و توانستند با رهبری تمامی حوزه جلگه پانونی را مسخر و در ادمه در آنجا مستقر شوند و از آنجا به تاخت و تاز به داخل آلمان، فرانسه و حتی ایتالیا، خاصه در میان سالهای ۸۹۸–۹۲۰ بپردازند.[۴]
اولین حکومت مجارها در حدود ۸۹۵ میلادی در همان مناطقی که مسخر کردند، شکل گرفت و جمعیت و قدرت نظامی آنها باعث شد که قدرت و نیروی لازم برای هجوم به سایر مناطق اروپا از جمله فرانسه، ایتالیا و اسپانیا را نیز دارا باشند. اما شکست مجارها در نبرد لشفلد از پادشاهی آلمان در سال ۹۵۵ میلادی به هجوم این قوم به اروپای غربی پایانی داد. با این حال این قوم به هجوم خود به قلمروی امپراتوری بیزانس تا سال ۹۷۰ ادامه داد تا اینکه پیوندهای میان قبایل مجار تضعیف شد و در نتیجه قدرت تهاجمی این قوم کاسته شد. گیزا، شاهزاده اعظم مجارها و از نوادگان آرپاد، که بر بخشی از قلمروی متحد مجارها (۷ قبیله) حکومت میکرد، درصدد بازسازی قدرت سیاسی و ساختار اجتماعی مجارها طبق الگوهای اروپای غربی، مجارستان را وارد جامعه اروپای غربی بکند. گیزا با جانشین اعلانکردن پسر خود (ایشتوان) خاندان جدید را تأسیس کرد که این برخلاف سنتهای پیشین مجارهای بود که طبق آن پیرترین عضو خانواده به مسند قدرت میرسید. با رسمیشدن این کار، شاهزاده کوپانی که سنت پیشین مجارها باید به قدرت میرسید، پس از مرگ گیزا، به همراه اهالی ترنسدانوبیا شورشی را به هدف بازگرفتن حق خود آغاز کرد اما در ایشتوان که در این زمان به قدرت رسیده بود، شورش وی را سرکوب کرد و شاهزاده کوپانی را اعدام نمود.[۵]
با سرکوب کوپانی، ایشتوان که تاکنون شاهزاده بزرگ مجارها بود، سیاست پدر خود برای پیدا کردن شیوههای اروپای غربی ادامه داد؛ ایشتوان بین سالهای ۹۸۵–۹۸۹ تعمید یافت و در حدود ۹۹۵ با گیزلا، شاهزادهٔ بایرن و دختر هاینریش دوم، امپراتور مقدس روم ازدواج کرد. او سرزمینهای زیر فرمان مجارها را تا سراسر شرقی حوضه پانونی گسترد، و با پیادهکردن ساختارهای فئودالی اروپای غربی ــ که میتوان به زبان، ساختار نظامی و … ــ پادشاهی مجارستان را بنیاد نهاد و مسیحیت را دین رسمی قرار داد و در نهایت توسط پاپ گرگوری هفتم در ۲۰ اوت ۱۰۸۳ تقدیس شد و به عنوان ایشتوان مقدس شناخته شد. با رخ دادن انشقاق کبیر میان کلیسای شرق و غرب در سال ۱۰۵۴، مجارستان خود را به عنوان شرقیترین سنگر تمدن غرب در نظر گرفت و خود را تابع کلیسای غرب و رم اعلان کرد. کلیسای کاتولیک در زمان این پادشاه نیز در کنار شوالیههای آلمانی پشتیبان این پادشاه و هواخواهان مسیحیش بودند و هدفشان هم ایجاد یک دولت مقتدر در اروپای مرکزی بود.[۶]
با مرگ ایشتوان یکم مجارستان دچار آشفتگی شد و در این میان امپراتوری مقدس روم کوشید تا مجارستان را به سرزمینهای زیر فرمان خود بیفزاید، ولی در رسیدن به این خواسته ناکام ماند. تا سرانجام نوبت پادشاهی به بلای یکم رسید و مجارستان دوباره شاهد آرامش شد. سلسله و خاندان آرپاد طی قرن ۱۱ و ۱۲ میلادی قدرت خود را بسط داد. دومین شاه بزرگ مجارستان لاسلوی یکم بود. این شاه نیز از سوی کلیسای کاتولیک به مقام قدیسی رسیدهاست. او مجارستان را نیرومند و باثبات ساخت و توانست تا در ۱۰۹۱ میلادی کرواسی را به سرزمینهای تحت فرمانش بیفزاید. او با کومانها نیز جنگید و آنان را شکستداد. بلای سوم نیز از پادشاه بزرگ این خاندان این سلسله بود که حتی میزان درآمد و خزانه این پادشاهی در زمان وی از فرانسه و انگلستان بیشتر بود. در سال ۱۱۹۵، بلای قلمروی پادشاهی مجارستان به سمت جنوب و غرب به بوسنی و حوزه دالماتی بسط داد و توانست بر صربستان مسلط شود که این اتفاق سبب شد که بیزانس قدرت و نفوذ خود را در حوزه بالکان از دست بدهد و زمینهٔ برخورد این پادشاهی با جمهوریهای ایتالیا بر سر تسلط بر دریای آدریاتیک فراهم شود.[۷]
جنگ جدید صلیبی
[ویرایش]ناکامی جنگ صلیبی سوم
[ویرایش]در سال ۱۰۹۹، پس از تسخیر شهر اورشلیم و غارت آن در جریان نخستین جنگ صلیبی، پادشاهی اورشلیم برپا گشت. صلاحالدین، سلطان ایوبی، توانست تا سال ۱۱۸۷ میلادی، قسمت اعظمی از پادشاهی اورشلیم از جمله شهر اورشلیم را تسخیر کند.[۸][۹] صلاحالدین که علاوه بر حکومت بر مصر و شام، رهبری جهاد علیه صلیبیون را بر عهده داشت، با فتح مجدد اورشلیم، دوباره ترسی در میان حکومتهای کاتولیک اروپایی انداخت.[۱۰] بنابراین، با فتوحات گسترده صلاحالدین در منطقه فلسطین، قلمرو دولتهای صلیبی به سه قلمرو صور، کنتنشین طرابلس و شاهزادهنشین انطاکیه در ساحل دریای مدیترانه محدود شد.[۱۱] در جریان جنگ صلیبی سوم (۱۱۹۲ تا ۱۱۸۹) قسمت بزرگی از سرزمینهای پادشاهی اورشلیم از جمله شهرهای کلیدی عکا و یافا به دست صلیبیون بازپس گرفته شد، ولی آنها در تسخیر دوبارهٔ اورشلیم ناکام ماندند.[۱۲]
در سال ۱۱۹۵، هاینریش ششم، امپراتور مقدس روم، جنگ صلیبی تازهای را آغاز کرد و در تابستان ۱۱۹۷ شمار زیادی از شوالیهها و اشراف آلمانی به رهبری دو اسقف اعظم، ۹ اسقف و پنج دوک از راه دریا به سوی فلسطین به حرکت کردند. پس از رسیدن به سواحل شرقی مدیترانه، آنها صیدا و بیروت را تسخیر کردند، اما در طول مسیر و با رسیدن خبر درگذشت هاینریش در مسینا، شماری از اشراف و روحانیون به اروپا بازگشتند. بقیهٔ سپاهیان باقی مانده نیز پس از مدتی بسوی کشتیهایشان در صور گریختند.[۱۳][۱۴]
فراخوان جنگ صلیبی
[ویرایش]پاپ اینوسنت سوم (دوره پاپی:۱۱۹۸–۱۲۱۶)، مدت کوتاه پس از انتصابش، فراخوان جدیدی برای جنگ صلیبی را اعلام کرد. اینوسنت که توانسته بود قدرت و نفوذ کلیسای لاتین را وسعت بخشد، درصدد بازپسگیری و کنترل مجدد سرزمین فلسطین بهخصوص شهر اورشلیم بود. او معتقد بود که تمام جهان مسیحیت باید در رسیدن به این هدف بسیج شوند؛ بنابراین، دستور داد تا تمام افراد آماده جنگ شوند و در تمام کلیساها به جمعآوری اعانه اقدام کنند.[۱۵][۱۶]
با وجود اختلافات موجود میان پادشاهان فرانسه و انگلستان، جنگ صلیبی جدید، با اقدامات دو نفر امکان تحقق یافت. نخستین فرد، واعظی با نفوذ به نام فولک نِیولی بود، که در اطراف فرانسه مردم را به جهاد علیه مسلمانان تشویق میکرد؛ و دیگری، نجیبزادهای به نام تئوبالد سوم شامپانی، بردار هانری شامپانی بود. هانری شامپانی پس از مرگ کنراد مونفروایی در سال ۱۱۹۲، تا پایان عمر خود یعنی سال ۱۱۹۷، بر پادشاهی اورشلیم حکم میراند. وی که همچون بردار خود، شوالیهٔ قابلی بود، طی مراسمی اعلام کرد که از این زمان شمشیر خود را برای خدمت به خدا خواهد کشید. بدین ترتیب عدهٔ زیادی از حاضران همچون لویی کنت بلوا نیز از وی تبعیت کردند و سوگند صلیبی یاد کردند.[۱۷][۱۸]
در فوریه سال ۱۲۰۰، بالدوین کنت فلاندرز و همسرش ماری، صلیب برگرفتند و سایر نجیبزادگان فلاندرز به او پیوستند. هرچند تئوبالد، لویی و بالدوین پادشاه نبودند، اما هر سه از قدرتمندترین لردهای فرانسه بودند؛ و علاوه بر آن، هر سه جوان و مشتاق بودند که کار ریچارد در شرق را به پایان برسانند.[۱۹][۲۰]
اوایل سال ۱۲۰۰، شورایی از بارونهای سرشناس صلیبی در سواسون تشکیل شد. در این شورا جدول زمانی و اهداف جنگ صلیبی جدید مورد بحث قرار گرفت. در همان جلسه، آنها موافقت کردند که راه زمینی در امپراتوری بیزانس را در پیش نگیرند و در عوض مانند ریچارد و فیلیپ، راه دریا را طی کنند. برخلاف ریچارد، پادشاه انگلستان، هیچکدام از این لردهای فئودال صاحب ناوگان بزرگی نبودند؛ بنابراین تصمیم گرفتند با یکی از بندرهای کشتیرانی، برای دریافت کشتی قرارداد ببندند؛ بنابراین کمیتهای برای تهیه کشتی با اختیار تام مأمور شد تا به بهترین بندرها سفر کند و هر برنامهای را که عاقلانه و سنجیده میدانست، را دنبال کند.[۲۱][۲۲][۲۳]
عهدنامه ونیز
[ویرایش]پس از عزیمت نمایندگان، آنها سرانجام جمهوری ونیز را انتخاب کردند، زیرا آگاه بودند که این جمهوری سابقهٔ دیرینهای در ارتباط با جنگهای صلیبی و منابع کافی جهت تأمین ناوگانی بزرگ برای جنگ در اختیار دارد. طی زمستان ۱۲۰۰–۱۲۰۱، نمایندگان از کوههای آلپ گذشتند و راه خود را به سمت ونیز پیش گرفتند. در این زمان جمهوری ونیز توسط انریکو داندولو که بسیار پیر و نابینا بود، کنترل میشد. با ورود نمایندگان، مذاکرات بین طرفین آغاز شد. آنها از انریکو درخواست کردند، که به سرزمین مسیح (فلسطین) به دیدهٔ شفقت بنگرد و آنها را در این کار مقدس یاری کند. نمایندگان در ادامه، تصمیم خود مبنی بر صلیب گرفتن و دنبال کردن راهکار نظامی ریچارد برای حمله به مصر، قبل از فتح اورشلیم، را با انریکو در میان گذاشتند. اما مقصد جنگ صلیبی باید از همگان مخفی میماند زیرا بارونها بیم داشتند که سربازان عادی با آن مخالفت کنند. داندلو موافقت خود را اعلام کرد و قول داد هرچه در توان دارد انجام دهد، تا رضایت مردم ونیز را برای اهداف آنها جلب کند.[۲۴][۲۵]
بعد از مدتی مذاکره، سرانجام جمهوری ونیز موافقت کرد که به مدت یک سال تأمین آذوقه و کشتی کافی برای حمل و نقل چهار هزار و پانصد شوالیه و اسبهای آنها، نه هزار خدمتکار شوالیه و بیست و دو هزار سرباز پیادهنظام را در قبال دریافت هشتاد و پنج هزار مارک کلون به عهده بگیرد. به علاوه، ونیزیها توافق کردند که پنجاه کشتی جنگی سرنشیندار را به رایگان در اختیار صلیبیها بگذارند، مشروط بر اینکه در غنائم بهطور مساوی سهیم شوند. طبق قرار، ناوگان ۲۹ ژوئن ۱۲۰۲، حرکت میکرد. نمایندگان نیز با شوق قرارداد را امضا کردند و پاپ نیز در ادامه آن را تصدیق کرد.[۲۶][۲۷] در همین اثناء، تئوبالد سوم شامپانی بیمار شد و پس از مدتی درگذشت، تا صلیبیون رهبری نیروهای صلیبی را به بونیفاس مونفروا، برادر کنراد مونفروا (پادشاه سابق اورشلیم که توسط نزاریان به قتل رسیده بود)، بسپارند.[۲۸][۲۹]
پس از عهدنامه ونیز
[ویرایش]پس از امضا شدن عهدنامه میان نمایندگان رهبران صلیبی و انریکو داندولو، بسیاری از نیروهای صلیبی به این قرارداد بدبین بودند زیرا با توجه به مفاد قرارداد، آن را نوعی واگذاری رهبری صلیبیون به ونیزیها میدیدند که ونیزیها از آن برای استفاده برای مقاصد خود استفاده میکردند؛ بنابراین افرادی همچون اسقف آتون و رینالد دامپیری، قراردادهای جداگانهای با بندرهای دیگر بستند و خود از طریق از بندرهایی نظیر بندر مارسی عازم عکا شدند. همچنین در میان نیروها، گروهی بودند که با حمله به مصر موافق نبودند زیرا این افراد به دلیل حرکت به سمت اراضی مقدس و بازپسگیری اورشلیم، صلیب برداشته بودند. ونیزیها که همزمان با بسته شدن عهدنامه با صلیبیون، مشغول مذاکره با سلطان ایوبی، العادل بودند و توافق کرده بودند که در ازای بهدست گرفتن تجارت دریایی مصر با اروپا، صلیبیون را در جنگ با مصر همراهی نکنند و حتی آنها را از این کار منصرف کنند، بر این نارضایتی بین نیروهای صلیبی برای حمله به مصر دامن زدند و توانستند با توجه به مفاد عهدنامه ونیز، صلیبیون از حمله به مصر منصرف و آنها را به سمت خواستههای خود سوق دهند.[۳۰]
تغییر مسیر صلیبیون
[ویرایش]با بسته شدن قرارداد، صلیبیون خود را آماده حرکت به سمت سواحل شرقی مدیترانه کردند. ابتدا ونیزیها تمام نیروهای خود را برای جنگ آماده و تمام فعالیتهای بازرگانی خود را متوقف کردند و تمام کشتیهای بازرگانی را تحت فشار به خدمت صلیبیون درآوردند. بهعلاوه، کشتیهای زیادی ساخته شد و انبارهای آذوقه، توسط ونیزیها برای نیروهای صلیبی تأمین شد. ونیزیها با تمام مشقتهای موجود، وظیفهٔ خود را به پایان رساندند و بدین ترتیب، بزرگترین ناوگان از عهد روم باستان به این طرف در اروپا، آماده حمل نیروهای جنگ چهارم صلیبی در طول مدیترانه به مصر شد.[۳۱][۳۲]
اما صلیبیون نتوانستند همانند ونیزیها به تعهدات خود پایبند باشند. طبق قرارداد صلیبیون باید تا آوریل سال ۱۲۰۲، در قبال تحویل ناوگان، مبلغی را در چهار قسط به ونیزیها پرداخت میکردند. اما وقتی ژوئن همان سال اولین گروه صلیبی وارد ونیز شد، فقط بخش اندکی از مبلغ یاد شده را پرداخت کردند. وانگهی، اگرچه قرار بود ناوگان ۲۹ ژوئن حرکت کند، تنها گروهی از صلیبیون در آن تاریخ به ونیز آمدند. حتی نمایندگان پاپ تا ۲۲ ژوئیه در ونیز حاضر نشدند. اینچنین مشخص شد که صلیبیون دچار مشکل شدهاند.[۳۳][۳۴]
با حضور تقریباً یک سوم نیروهای پیشبینی شده، ۱۱ هزار نفر، تنها یک سوم هزینهٔ مورد نظر جمعآوری شد. انریکو داندولو نمیتوانست از هزینهٔ ناوگان خود چشم بپوشد، زیرا منجر به خسارت مالی هنگفت و زیانباری به ونیزیها میشد و از آنجایی که ونیز، جمهوری بود، داندلو نمیتوانست بدهی صلیبیون را از طریق مالیات شهروندان خود تأمین کند.[۳۵][۳۶]
بدین ترتیب صلیبیون در لیدو، جزیرهای بایر در نزدیکی ونیز، اردو زدند و هفتههای سختی را پشت سر گذاشتند و منتظر تأمین مبلغ لازم برای حرکت به سمت اراضی مقدس بودند. اینچنین اعتراضها برانگیخته شد اما در ماه اوت، داندلو با رهبران صلیبیون ملاقات کرد. وی طی این ملاقات خاطرنشان ساخت که ونیزیها به تعهدات خود عمل کردند و تا کنون شکیبایی به خرج دادهاند و خواستار پرداخت بدهیهای صلیبیون شد. رهبران صلیبی که با انریکو داندلو موافق بودند، طی پیامی به قشون خود، از آنها خواستند که مابقی پول مورد نیاز را جمعآوری کنند، اما با وجود تلاش صلیبیون، مبلغ مورد نظر جمعآوری نشد، تا اوضاع آشفتهتر از گذشته شود.[۳۷][۳۸]
پیش از نبرد
[ویرایش]داندلو ملاقاتی با شورای کنتها ترتیب داد تا اوضاع وحشتناک موجود را مورد بحث قرار دهند. صلیبیون که تمام دارایی خود را داده بودند، دیگر توانایی پرداخت مابقی بدهی را نداشتند؛ بنابراین شورا راهحل دیگری را پیشنهاد کرد. در این زمان، شهر زادار که بر سواحل دالماسی قرار داشت، علیه دولت ونیز طغیان کرده بود و تلاش ونیزیها برای بازپسگیری شهر نیز بیفایده بود.[۳۹] اگر صلیبیون به ونیزیها کمک میکردند تا زادار را دوباره تحت انقیاد درآورند، ونیزیها نیز پرداخت بدهی صلیبیون را به تعویق میانداختند، تا بعداً بتوانند آن را از راه غنائم جنگی تأمین کنند. به این ترتیب صلیبیون میتوانستند زمستان را در زادار سر کنند و بهار به طرف مصر حرکت کنند.[۴۰][۴۱][۴۲]
رهبران صلیبی پیشنهاد ونیزیها را به شور گذاشتند. با اینکه بازگرداندن زادار به وضع تحت تسلط ونیز حرکتی قابل قبول بود، اما عوامل مشکلساز دیگری در کار بود. زادار در این زمان تحت کنترل پادشاه مجارستان، ایمره (۱۱۹۶–۱۲۰۴)، بود که خود در سال ۱۲۰۰ صلیب برگرفته بود؛ بنابراین صلیبیون نگران ریختن خون مسیحیان توسط همکیشان خود بودند. رهبران صلیبی با احساسات ضد و نقیض بالاخره پیشنهاد ونیزیها را پذیرفتند؛ زیرا هر راهحل دیگری منجر به اضمحلال جنبش صلیبی میشد.[۴۳][۴۴]
وقتی که صلیبیون برای حرکت به تأخیر افتادهٔ خود آماده میشدند، رهبران آنها پیشنهادی دریافت کردند. آلکسیوس آنجلیوس، شاهزادهٔ پناهندهٔ بیزانسی، نمایندگانی به سوی بارونهای صلیبی روانه کرد و از آنها خواست به وی کمک کنند. علت کمک خواستن وی، خلع پدرش، ایزاک دوم، از سلطنت توسط عمویش، آلکسیوس سوم، بود. آلکسیوس سوم پس از شکست دادن ایزاک، برادر و برادرزادهاش، آلکسیوس آنجلیوس، را زندانی کرد؛ اما شاهزاده جوان از زندان گریخت و به دربار فیلیپ سوآبی پناهنده شد. اکنون تقاضای او از صلیبیون این بود که او را در تحقق هدفش، مبنی بر پس گرفتن قدرت از دست عمویش، یاری کنند. او به رهبران صلیبی اطمینان داد که در عوض رسیدن به تاج و تخت، پاداش هنگفتی به صلیبیون بدهد و آنها را در سفر به مصر یاری کند، که این پیشنهاد از نظر صلیبیون پیشنهادی جذاب بود، که سبب میشد تا صلیبیون از مشکلات مالی رها گردند.[۴۵][۴۶]
نبرد
[ویرایش]اوایل اکتبر ۱۲۰۲ ناوگان بزرگی از صلیبیون آماده حرکت شد. انریکو داندلو نیز، خود را آماده سفر کرده بود تا صلیبیون را در جنگ همراهی کند. ناوگان عظیم دریایی پس از دریافت پیمان وفاداری و حمایت نظامی راه خود را در مسیر ساحل دالماسی در پیش گرفت. ۱۰ اکتبر، کشتیها در سواحل شهر زادار لنگر انداختند و صلیبیون پس از پیاده شدن، خود را آماده محاصره کردند. مردم زادار که یارای مقابله با نیروهای صلیبی را نداشتند، نمایندگان خود را فرستادند، تا با انریکو داندلو برای شرایط تسلیم شدن، مذاکره کنند. انریکو با پیشنهاد نمایندگان زادار موافقت کرد و بعد، از آنها جدا شد تا موضوع را با رهبران صلیبی در میان بگذارد. اما در غیاب انریکو، سیمون مونت فورت که از مخالفان تغییر مسیر به سمت زادار بود، با نمایندگان مذاکره کرد و اهالی زادار را از دوستی و همراهی صلیبیون بهخصوص فرانسویان مطلع ساخت، بنابراین نمایندگان به شهر بازگشتند. با بازگشت داندلو به همراه بارونها و رهبران صلیبی، سیمون و گی ودو سرنی نامهٔ پاپ مبنی بر مخالفت وی با حملهٔ صلیبیون به شهر زادار برای رهبران صلیبی قرائت کردند. رهبران صلیبی که در شرایط دشواری قرار گرفته بودند، با توجه وعدهٔ خود به ونیزیها و آگاهی از مخالفتهای بیمورد سیمون، اعلام کردند که ونیزیها را در حمله و تسخیر زادار یاری میکنند. سیمون نیز به همراه نیروهای خود از سپاه اصلی جدا شدند و دور از آنها چادرهای خود را برافراشتند. صلیبیون با تمام قوا به شهر حمله بردند و اهالی شهر در مقابل پارچهٔ صلیبدار از دیوار شهر آویختند، تا مشخص کنند که شهر تحت حمایت پاپ است؛ اما شهر پس از یک هفته تسلیم شد. پس از تصرف شهر، صلیبیون به غارت شهر پرداختند و تمامی غنائمی را که به دست آوردند را بین فرانکها و ونیزیها تقسیم کردند.[۴۷] پس از سقوط زادار، جنگ چهارم صلیبی توسط پاپ مورد تکفیر قرار گرفت. صلیبیون فرانسوی فوراً نمایندگان خود را به رم فرستادند، تا از پاپ طلب بخشایش کنند. اینوست نیز از ندامت و پشیمانی آنها، حکم خود مبنی بر تکفیر جنگ چهارم را لغو کرد و تمامی نیروهای صلیبی را بخشید. اما ونیزیها از اعتراف به گناه خودداری میکردند و دلیل آنها این بود که فتح زادار برای ایجاد ثبات در قلمروشان، حق آنها بودهاست. پاپ رسماً ونیزیها را، که نصف بیشتر ارتش را تشکیل میدادند، تکفیر کرد. اما به فرانکها اجازه داد تا سفر خود به همراه آنها را ادامه دهند.[۴۸][۴۹][۵۰]
پس از جنگ
[ویرایش]غارت قسطنطنیه
[ویرایش]۱ ژانویه سال ۱۲۰۳، از جانب آلکسیوس آنجلیوس، نمایندگان فیلیپ سوابی، امپراتور مقدس روم و همسر ایرنه آنجلینا خواهر آلکسیوس آنجلیوس، وارد زادار شدند. آنها پس از بازگویی داستان کودتای آلکسیوس سوم، از صلیبیون تقاضا کردند که به کمک شاهزاده بیزانس روند و وی را در رسیدن به تخت حکومت یاری رسانند. آلکسیوس آنجلیوس نیز قول داده بود که در قبال این خدمت و کمک، کلیسای یونان را تحت فرمان کلیسای روم قرار دهد، با ارتشی بالغ بر ۱۰ هزار نفر به جنگ صلیبیی ملحق شود، بهطور ثابت ۵۰۰ شوالیه را در سرزمین مقدس نگه دارد و ۲۰۰ هزار مارک نقره به صلیبیون بپردازد. این پیشنهاد در نظر صلیبیون جذاب بود، زیرا قرارداد حمل و نقل نیروهای صلیبی با ونیزیها در ماه ژوئن به پایان میرسید و آنها هنوز بدهی اولین سال خود را پرداخت نکرده بودند. اگر آنها به آلکسیوس کمک میکردند، بر مسند فرمانروایی خود بنشیند، عمل جوانمردانه و صحیحی انجام میدادند و به این ترتیب هم از فقر نجات پیدا میکردند و هم سپاه صلیبی را برای مأموریتش در شرق تقویت میکردند. برخلاف تمام جذابیتی که این پیشنهاد داشت، اکثر نیروهای صلیبی میلی به پذیرش آن نداشتند؛ چرا که آنها تازه برای حمله زادار مورد بخشایش قرار گرفته بودند و نمیخواستند دوباره خشم پاپ را برانگیزند. سپاه تا همینجا نیز خیلی تأخیر کرده بود و اکثر آنها از انتظار بیش از این خسته شده بودند.[۵۱][۵۲][۵۳]
بونیفاس مونفروا، بالدوین فلاندرز، لوییز بلوایی و هوگ سن پل، بدون حمایت سربازان عادی ارتش، قراردادی امضا کردند که طبق آن صلیبیون متعهد میشدند که آنجلیوس را در تلاش برای سلطنت بیزانس یاری کنند. این تصمیمگیری با مخالفت شدیدی روبهرو شد. صدها نفر با خشم از ارتش خارج شدند و راه خود را به سوی سرزمین مقدس در پیش گرفتند. صدها نفر دیگر به کلی از مبارزه دست شستند و به سرزمین خود بازگشتند و آنهایی که باقی مانده بودند، به هیچ وجه با یکدیگر متحد، یکپارچه و هماهنگ نبودند. اگرچه سربازان عادی سرانجام به تغییر مسیر به سوی قسطنطنیه رضایت دادند، اما اصرار داشتند که فقط مدت کوتاهی در آنجا بمانند و بعد با سرعت تمام به سوی شرق مدیترانه حرکت کنند.[۵۴][۵۵][۵۶]
منبعشناسی
[ویرایش]منابع اولیه
[ویرایش]- لاتین
- اسناد و دفاتر ثبت مرتبط با پاپ اینوسنت سوم؛ از قرن چهارم، دستگاه پاپی اقدام به ثبت وقایع اتفاقات دوره هر پاپ در اسناد و دفاتری خاص کرد.[۵۷]
- The Devastatio Constantinopolitana که کتابی مختصر اما با جزئیات در باب جنگ صلیبی چهارم و حوادث ۱۲۰۲ تا ۱۲۰۴ میلادی است.[۵۸]
- Chronica Albrici Monachi Trium Fontium (لاتین) از آلبریک تروفانتیز، نویسنده و راهب سیسترسی فرانسوی قرن ۱۲ و ۱۳ میلادی که وی در کتابش شرح حوادث عالم از ابتدا خلقت تا سال ۱۲۴۱ را بهطور کامل و مفصل شرح و در نوشتن این کتاب از منابع همچون کتب الینان دو فرادمون استفاده کردهاست.[۵۹][۶۰]
- La Conquête de Constantinople (لاتین) اثر یکی از جنگجویان فرانسوی جنگ صلیبی چهارم به نام رابرت د کلاری، که بعد غارت قسطنطنیه، اقدام به نوشتن این کتاب کرد. وی در این کتاب شرحی از ثروت عظیم بیزانس و شهر قسطنطنیه در برابر فقر سربازان صلیبی همچون خودش میدهد.[۶۱]
- Conquête de Constantinople (لاتین) نوشته جفروا دو ویلاردوئن مورخ و شوالیه قرن ۱۳ میلادی که در جنگ صلیبی چهارم شرکت کرده بود. وی در این کتاب به شرح نبرد میان نیروهای کلیسای غرب با نیروهای کلیسای شرق در شهر قسطنطنیه میپردازد.[۶۲][۶۳]
- L'Estoire de la conqueste Eracles empereur et de la terre d'Outremer نسخه دیگری از کتاب مشهور ویلیام صوری که به شرح حوادث ۱۱۸۴ تا ۱۲۳۲ میلادی و جنگ صلیبی سوم و چهارم پرداختهاست.[۶۴]
- Historia Constantinopolitana نوشته گونتر پیریس، نویسنده و راهب سیسترسی آلمانی قرن ۱۲ و ۱۳ میلادی است که وی این کتاب را براساس شواهد مارتین پیریس، راهب صومعه پیریس نوشتهاست. وی همچنین کتابی در باب جنگ صلیبی اول نوشتهاست.[۶۵]
- gesta episcoporum halberstadensium نوشته شخصی ناشناس از اهالی هالبراشتات که در جنگ صلیبی چهارم شرکت داشته و شرح حوادث این جنگ را بیان کردهاست.[۶۶][۶۷]
- Chronicle اثر رالف کوجشال، راهب و مورخ انگلستانی در کتاب خود، وضعیت اروپا در قرن ۱۲ و ۱۳ تا زمان مرگش را شرح دادهاست. وی همچنین اشاراتی به فتح و غارت قسطنطنیه کردهاست.[۶۸][۶۹]
- de terra ihersolimitana نوشته شخصی ناشناس از اهالی سوآسون که در جنگ صلیبی چهارم شرکت داشته و شرح حوادث این جنگ را بیان کردهاست.[۷۰][۷۱]
- Arnoldi Chronica Slavorum اثر آرنولد لوبک، راهب قرن ۱۳ سنت بندیکت که وی در این کتاب که به شیوه رویدادنامه نوشته شده، حوادث زمان خود را تا سال ۱۲۰۹ شرح دادهاست.[۷۲]
- de oorkonden der graven van vlaanderen که شامل مکاتبات بالدوین فلاندرز است که در بین سالهای ۱۱۹۱ تا ۱۲۰۶ نوشته شدهاست.[۷۳]
- dialogus miraculorum اثر سزاریوس هیشترباخ، نویسنده و رئیس صومعه هایشترباخ قرن ۱۳ که متشکل از خطبه و همخوانیهاست که طی این کتاب اشاراتی به آغاز جنگ صلیبی چهارم به فرمان اینوسنت سوم و اعمال صلیبیون داده شدهاست.[۷۴][۷۵]
- la critica bizantina del primato romano nel secolo xii نوشته جانیس اسپیتریس که شامل مکاتبات از حوادث جنگ صلیبی چهارم و کلیسای روم و بیزانس قبل و بعد از غارت قسطنطنیه است.[۷۶]
- Chronica regia Coloniensis شامل رویدادهایی از تاریخ اروپا از سال ۵۷۶ تا ۱۲۰۲ میلادی است که حوادث اولیه جنگ صلیبی چهارم را دربر میگیرد.[۷۷]
- Chronicon Montis Sereni و Chroniques gréco-romanes آثاری به زبان لاتین هستند که اطلاعی جامع و دقیقی از وضعیت اروپای سده ۱۲ و ۱۳ ارائه میدهند.[۷۸]
- تاریخ ارنول، نوشته ارنول نوشته قرن ۱۲ میلادی که یکی از همراهان بالین ابلین در طول زندگی وی در شرق بود. وی علاوه بر حوادث جنگ حطین و جنگ صلیبی سوم، اطلاعاتی در باب قرن ۱۳ میلادی و امپراتوری بیزانس ارائه میکند.[۷۹][۸۰]
- Urkundenbuch des Hochstifts Halberstadt und seiner Bischöfe اثری از کلیسای هالبرسات که به ذکر واقع قرن ۱۳ میلادی و حرکت نیروهای این شهر به سمت جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۸۱]
- نامه هوگ سنت پول، یکی از رهبران نیروهای صلیبی در جنگ سوم و جنگ صلیبی چهارم که وی در این نامهها شرحی از وضعیت نیروهای صلیبی و اعمال آنها دادهاست.[۸۲]
- Correspondence and Acta Innocent III یا مکاتبات و اعمال پاپ اینوسنت سوم که در جریان جنگ صلیبی چهارم نقش بسزایی داشت. در این نوشتهها اطلاعاتی از وضعیت جنگ چهارم و اعمال صلیبیون وجود دارد.[۸۳]
- Die Register Innocenz’ III کتابی است از مجموعه ۲۰۸ نامه پاپ اینوسنت سوم که در قرن ۱۳ به اروپا و خاورمیانه فرستادهاست. در این نامهها تعدادی در رابطه با جنگ صلیبی چهارم وجود دارد.[۸۴]
- Historia orientalis نوشته ژاکو د ویتری، نویسنده قرن ۱۳ میلادی که وی در این حوادث نیمه اول قرن ۱۳ تا سال ۱۲۴۰ را بیان کردهاست.[۸۵]
- Chronica Majora نوشته و اثر مَتیو پاریس، راهب قرن ۱۳ سنت بندیکت که وی در این کتاب، شرحی از آفرینش انسان تا سال ۱۲۵۹ میلادی از جمله حوادث جنگ صلیبی چهارم را آوردهاست.[۸۶]
- جلد دوم Regesta Ponti Cum Romanorum که کتابی است که توسط دستگاه پاپی رم نوشته شدهاست. این کتاب حوادث اوایل قرن ۱۳ و جنگ صلیبی چهارم بهخصوص مسائل و اختلافات بین کلیسای رم و کلیسای قسطنطنیه را در برمیگیرد.[۸۷]
- Petri Vallisum Saranii Monachi Hystoria Albigensis نوشته پیتر وو د کِرنِی، راهب قرن ۱۳ کلیسای وو د کِرنِی که در این کتاب علاوه جنگ صلیبی کاتاری، به ذکر حوادث جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۸۸][۸۹]
- Flores Historiarum اثر راجِر وِنداوِر، راهب انگلیسی قرن ۱۳ که به شرح حوادث قرون وسطای میانه در انگلستان و اروپا میپردازد. وی همچنین در این کتاب، شرحی از حوادث جنگ صلیبی چهارم و تسخیر قسطنطنیه توسط صلیبیون میدهد.[۹۰]
- یونانی
- Chronicle of the Morea به مجموعه اسناد و نوشتههای تاریخی که در چهار نسخه فرانسوی، یونانی، ایتالیایی و آراگونی نوشته شدهاست که به تأسیس حکومت فئودالی در یونان و استقرار صلیبیون در پلوپونز بعد از غارت جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۹۱][۹۲]
- Historia اثر نیکتاس شونیتز، نویسنده و مورخ قرن ۱۲ و ۱۳ میلادی که در کتابش شرح جنگ صلیبی چهارم و تهاجم صلیبیون به قسطنطنیه را شرح دادهاست.[۹۳][۹۴]
- Historia اثر نیکفوروس برینوس، اثر فرمانده و مورخ بیزانسی قرن ۱۲ که در کتابش تاریخ بیزانس و بخشهایی از جنگ صلیبی چهارم و تهاجم صلیبیون به قسطنطنیه را شرح دادهاست.[۹۵][۹۶]
- Alexii Ducae Imperium اثر نیکتاس شونیتز، نویسنده و مورخ قرن ۱۲ و ۱۳ میلادی که در کتابش شرح جنگ صلیبی چهارم و تهاجم صلیبیون به قسطنطنیه را شرح دادهاست.[۹۷][۹۸]
- O city of Byzantium تألیف نیکتاس شونیتز، نویسنده و مورخ قرن ۱۲ و ۱۳ میلادی که در این کتاب به ذکر تاریخ قسطنطنیه از سال ۱۱۱۸ تا ۱۲۰۷ میکند.[۹۹][۱۰۰][۱۰۱]
- Annals نوشته جورج آکروپُلیتس، نویسنده قرن ۱۳ میلادی که در این کتاب به شرح حوادث جنگ صلیبی چهارم و غارت قسطنطنیه پرداختهاست.[۱۰۲][۱۰۳][۱۰۴]
- ونیزی
- Chronicle of the Morea به مجموعه اسناد و نوشتههای تاریخی که در چهار نسخه فرانسوی، یونانی، ایتالیایی و آراگونی نوشته شدهاست که به تأسیس حکومت فئودالی در یونان و استقرار صلیبیون در پلوپونز بعد از غارت جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۱۰۵]
- Historia ducum Venetorum نوشته کُنستانتینوپ دِواست، نویسنده ونیزی قرن ۱۳ که در این کتاب شرح اعمال ونیزیها را در جریان در جنگ صلیبی چهارم را شرح دادهاست.[۱۰۶][۱۰۷]
- Devastatio Constantinopolitana که مشتمل از نوشتههای شخصی در جنگ صلیبی چهارم بوده که در جمعآوری و در یک نسخه نوشته شدهاست. موضوع این کتاب، حوادث سال ۱۱۹۸ تا ۱۲۰۴ یعنی سقوط قسطنطنیه است.[۱۰۸]
- Les estoires de Venise نوشته و اثر مارتینو د کانال، نویسنده قرن ۱۳ که در این به شرح تاریخ تا زمان خود و اشاراتی به جنگ صلیبی چهارم و حضور نیروهای ونیزی کردهاست.[۱۰۹]
- اسلامی
در میان منابع تاریخنگاری مسلمان، به جز عزالدین بن اثیر (ف. ۶۳۰)، تقریباً هیچیک التفاتی به جنگ صلیبی چهارم نداشتهاست و ابن واصل (ف. ۶۹۷ قمری)، ابوالفدا (۷۳۲ف. قمری)، مقریزی (ف. ۸۴۵)، ابن تغری (ف. ۸۷۴) و ابن فرات صرفاً به سقوط قسطنطنیه بهطور گذرا اشاره کردهاند. تنها ابن اثیر است که در ذکر وقایع سالهای ۵۹۹ و ۶۰۰ هجری در کتاب الکامل فی التاریخ به شرح وقایع این جنگ پرداختهاست و با توجه به اینکه وی از معاصران این رخداد بودهاست، اثر وی به عنوان یک منبع اولیه حائز اهمیت است، هرچند در بیان مناسبات پیچیده بین شاهان و فئودالهای اروپایی دچار اشتباهاتی شدهاست. به نظر میرسد وی از دو منبع معاصر خود بهره جسته باشد.[۱۱۰]
منابع ثانویه
[ویرایش]- Chronicon de Rebus Venetis اثر لورنزو د موناچیز، مورخ و نویسنده قرن ۱۴ میلادی که در این کتاب به ذکر تاریخ ونیز از جمله جنگ صلیبی چهارم پرداختهاست.[۱۱۱]
- Annales نوشته بارتولومئو لوکا، مورخ قرن ۱۴ که در این کتاب به ذکر حوادث و تاریخ ایتالیا و اروپا در زمان خود و اشاراتی به جنگ صلیبی چهارم کردهاست.[۱۱۲]
- Genealogie Patrizie اثر مارکو باربارو، مورخ ونیزی قرن ۱۵ و ۱۶ میلادی که در این کتاب به شرح تاریخ ونیز از ابتدا تا زمان کردهاست.
- Glossarium mediae et infimae Latinitatis نوشته شارل دو کانج، مورخ و نویسنده قرن ۱۷ میلادی که در زمینه تاریخ بیزانس فعالیت میکرد. وی در این کتاب اشاراتی به جنگ صلیبی چهارم و غارت قسطنطنیه کردهاست.[۱۱۳][۱۱۴]
- تاریخ کرت تألیف آندرهآ کورنارو، نویسنده قرن ۱۷ میلادی که در این کتاب به شرح تاریخ جزیره کرت از زمان حکومت بیزانس تا تحت حاکمیت ونیز میپردازد.[۱۱۵]
- Thesaurus Novus Anecdotorum اثر ادموند مارتینه، راهب قرن ۱۷ سنت بندیکت که در باب تاریخ اروپا در قرون وسطای میانه نوشته شدهاست. وی در این کتاب اشارتی به جریان جنگ صلیبی چهارم نیز میکند.[۱۱۶]
- تاریخ ونیز نوشته میشله فُسکارینی، نویسنده و مورخ قرن ۱۷ میلادی که در این کتاب، شرحی از تاریخ ونیز از قرن ۱۰ میلادی تا زمان خود میدهد.[۱۱۷]
- جمهوری و حکومت ونیز نوشته گاسپارو کونتارینی، نویسنده و مورخ ایتالیایی قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی که کتاب وی، یکی منابع مهم معاصر در باب ظهور جمهوری ونیز و روند قدرتیابی آن است. در این کتاب به تأثیر جنگ صلیبی چهارم در رشد و شکوفایی تجارت و قدرت ونیز نیز اشاراتی شدهاست.[۱۱۸]
- قدرت امپراتوری و پایتخت از نگاه بیزانس، نوشته پی. جی الکساندر، در باب تاریخ بیزانس از بدو جدایی از روم غربی تا سقوط آن در قرن ۱۵ میلادی است و اشاراتی به جنگ صلیبی چهارم و غارت قسطنطنیه در آن شدهاست.[۱۱۹]
- تاریخ بیزانس اثر نیکفورس گرگوراس، مورخ بیزانس قرن ۱۴ که کتاب خود شرحی از تاریخ بیزانس از ابتدا تا زمان خود را دادهاست.[۱۲۰]
- امپراتوری بیزانس (۱۰۲۵–۱۲۰۴)؛ تاریخ سیاسی اثر میشل آنگولد، پژوهشگر تاریخ بیزانس که در این کتاب به ذکر تاریخ سیاسی بیزانس تا قبل از غارت بیزانس طی جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۱۲۱][۱۲۲]
- راهی به سال ۱۲۰۴؛ پیشزمینه بیزانس برای جنگ صلیبی چهارم نوشته میشل آنگولد، پژوهشگر تاریخ بیزانس که در این کتاب به ذکر حوادثی که منجر به جنگ صلیبی چهارم در قسطنطنیه شد، میپردازد.[۱۲۳][۱۲۴]
- جنگ صلیبی چهارم؛ حوادث و زمینهها اثر میشل آنگولد، پژوهشگر تاریخ بیزانس که در این کتاب به ذکر حوادث جنگ صلیبی چهارم در قسطنطنیه میپردازد.[۱۲۵][۱۲۶]
- حکومت بیزانس در تبعید؛ حکومت و جامعه تحت لاسکریس نیقیه، ۱۲۰۴–۱۲۶۱ اثر میشل آنگولد، پژوهشگر تاریخ بیزانس که در این کتاب به حوادث و تاریخ سیاسی بیزانس پس از غارت قسطنطنیه در جریان جنگ چهارم صلیبی میپردازد.[۱۲۷][۱۲۸]
- نگرشهای غربی به فرانکیهای یونانی در قرن ۱۳ نوشته مالکولم باربر، نویسنده و پژوهشگر مطالعات اروپای قرون وسطای در دانشگاه ناتینگهام که در این کتاب به نگرش اروپاییان به فرانکی مستقر شده در یونان و بیزانس پس از جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۱۲۹][۱۳۰]
- مدافعین فوقالعاده قسطنطنیه تألیف نورمن هپبورن بینس پژوهشگر تاریخ بیزانس که در این کتاب به تاریخ بیزانس در هنگامه جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۱۳۱]
- رویارویی بیزانس با غرب، ۱۱۸۰–۱۲۰۴ نوشته سی. ام. بِرَند نویسنده و مورخ در زمینه تاریخ بیزانس که در این کتاب به شرح زمینهها و وقوع جنگ صلیبی چهارم بین غربیهای صلیبی و بیزانسیها میپردازد.[۱۳۲]
- گنجینهٔ سنت مارکو، ونیز اثر دی. باکتون که مشتمل بر عکسهایی از گنجینه سنت مارکو که توسط ونیزیها در جریان جنگ صلیبی چهارم به ونیز منتقل شد.[۱۳۳][۱۳۴]
- بیزانس و صلیبیون تألیف باربارا جیو هریس نویسنده و مورخ انگلیسی که در این کتاب به ذکر روابط صلیبیون با امپراتوری بیزانس از آغاز جنگهای صلیبی میپردازد.[۱۳۵][۱۳۶]
- حکم طلایی آلکسیوس یکم کومنوس به ونیزیها نوشته دیوید جاکوبی که وی در این کتاب به شرح روابط سیاسی و تجاری بیزانس و ونیز در دوران آلکسیوس یکم میپردازد.[۱۳۷]
- امپراتوری لاتین قسطنطنیه و ایالات فرانکی یونان نوشته دیوید جاکوبی که وی در این کتاب به شرح وضعیت بیزانس پس از جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۱۳۸]
- ونیز؛ جمهوری دریایی تألیف فردریک سی. لین، مورخ و پژوهشگر تاریخ ونیز که در این کتاب علاوه بر تاریخ ونیز، به جنگ صلیبی چهارم و نقش ونیز در این جنگ میپردازد.[۱۳۹][۱۴۰]
- شعلههای جنگ صلیبی چهارم در قسطنطنیه نوشته توماس مادن، پژوهشگر تاریخ جنگهای صلیبی که در این کتاب اختصاصاً به جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۱۴۱][۱۴۲]
- ونیز، پاپ و صلیبیون قبل از ۱۲۰۴ نوشته توماس مادن، پژوهشگر تاریخ جنگهای صلیبی که در این کتاب به شرح حوادث پیش از جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۱۴۳][۱۴۴]
- قسطنطنیه اثر سیریل مانگو مورخ و پژوهشگر انگلیسی بیزانس که در این کتاب به شرح تاریخ قسطنطنیه از جمله جنگ صلیبی چهارم میپردازد.
- ونیزیها در امپراتوری بیزانس قبل از ۱۲۰۴ نوشته ام. ای. مارتین که وی در این کتاب به ذکر روابط بیزانس و ونیز قبل از جنگ صلیبی چهارم میپردازد.[۱۴۵]
- کتاب موعظهٔ جنگهای صلیبی به اراضی مقدس نوشتهٔ پنی جی. کول که وی در این کتاب شرح حوادث جنگهای صلیبی در بین سالهای ۱۰۹۵ تا ۱۲۷۰ م را بیان میکند.[۱۴۶]
- جنگ خداوند به عنوان زمینهٔ اثبات ایمان نوشتهٔ جان گیلکرایست که وی در این کتاب به شرح جنگهای صلیبی در شرق در قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی میپردازد.[۱۴۷]
- ادوارد گیبون مورخ و نویسنده انگلیسی و عضو پارلمان این کشور بود. یکی از آثار وی، جنگهای صلیبی، دربردارندهٔ تاریخی عمومی در باب جنگهای صلیبی است.[۱۴۸]
- تاریخ جنگ مقدس از توماس فُولر نویسندهٔ انگلیسی قرن هفدهم میلادی که تاریخ جامعی از جنگهای صلیبی را براساس منابع اولیه ارائه میکند.[۱۴۹][۱۵۰]
- تاریخ جنگهای صلیبی اثر آگوست آرتور نویسنده و مورخ فرانسوی که براساس منابع اولیه، کتابی در موضوع تاریخ عمومی جنگهای صلیبی نوشت.[۱۵۱]
- واژهنامه قرون وسطا و اواخر دوره لاتین نوشتهٔ شارل دو کارتر نویسنده و مورخ فرانسوی که در این کتاب شرحی از حوادث قرون وسطا در اروپا و بیزانس ارائه میکند. کتاب وی یکی از منابع گیبون در نوشتن انحطاط و سقوط امپراتوری روم بود.[۱۵۲][۱۵۳]
- تاریخ جنگهای صلیبی اثر جُوزِف فرانسیس میشاد، نویسنده و مورخ فرانسوی، تاریخی عمومی دربارهٔ جنگهای صلیبی است که براساس منابع اولیه نوشته شدهاست.[۱۵۴]
پانویس
[ویرایش]- ↑ Norwich، A History of Venice، 53.
- ↑ Norwich، A History of Venice، 53-77.
- ↑ Norwich، A History of Venice، 78-89.
- ↑ اشپیلفوگل، تمدن مغرب زمین، ۳۲۹-۳۳۰.
- ↑ Engel, The Realm of St. Stephen: A History of Medieval Hungary, 895-1526, 8-25.
- ↑ Engel, The Realm of St. Stephen: A History of Medieval Hungary, 895-1526, 25-49.
- ↑ Engel, The Realm of St. Stephen: A History of Medieval Hungary, 895-1526, 49-65.
- ↑ طقوش، دولت ایوبیان، ۱۴۴.
- ↑ Baldwin، The first hundred years، ۶۱۴.
- ↑ Norwich، 'Byzantium، 169.
- ↑ Mayer، The Crusades، 136.
- ↑ Runciman، A History of the Crusades، 71-72.
- ↑ Norwich، 'Byzantium، 169-170.
- ↑ Konstam، Historical Atlas of The Crusades، 124.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۶۸–۱۶۹.
- ↑ Cheney، Innocent III and England، 146.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۰–۱۷۱.
- ↑ Setton، The Papacy and the Levant, 1204–1571، 7.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۱.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 5-6.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۱–۱۷۲.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 7-8.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the Sack of Constantinople، 57.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۲–۱۷۳.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 10.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۳.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 11-14.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۳–۱۷۴.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 21-24.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۴–۱۷۵.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۵.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 40-44.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۵–۱۷۶.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 44-49.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۶.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 49-51.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۶–۱۷۷.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 51-55.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the Sack of Constantinople، 110-111.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۷–۱۷۸.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 56-60.
- ↑ Angold، The Fourth Crusade، 87-89.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۸.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 60-61.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۸–۱۷۹.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 61-67.
- ↑ Runciman، A History of the Crusades، 115.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۷۹–۱۸۲.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 67-77.
- ↑ Angold، The Fourth Crusade، 91-114.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۸۲–۱۸۳.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 80-92.
- ↑ Runciman، A History of the Crusades، 98.
- ↑ مادن، جنگهای صلیبی، ۱۸۳.
- ↑ Queller، The Fourth Crusade، 92-107.
- ↑ Runciman، A History of the Crusades، 99.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 350.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 350.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 350.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 350.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 350.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 351.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 313.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 314.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 352.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 314.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 314.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 314.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 314.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 314.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 351.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 314.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 352.
- ↑ Riley-Smith، What Were the Crusades?، 98.
- ↑ Constable، The Historiography of the Crusades، 2.
- ↑ Riley-Smith، What Were the Crusades?، 99.
- ↑ Constable، The Historiography of the Crusades، 82.
- ↑ Riley-Smith، What Were the Crusades?، 98.
- ↑ Constable، The Historiography of the Crusades، 2.
- ↑ Riley-Smith، What Were the Crusades?، 98.
- ↑ Constable، The Historiography of the Crusades، 2.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 352.
- ↑ Riley-Smith، What Were the Crusades?، 98.
- ↑ Constable، The Historiography of the Crusades، 2.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 314.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 353.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 351.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 318.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 318.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 316.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 353.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 318.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 318.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 317.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 318.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 316.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 316.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 353.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 353.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 315.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 354.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 316.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 354.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 316.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 354.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 316.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 316.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 316.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 354.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 316.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 354.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 317.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 317.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 317.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 354.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 317.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 354.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 317.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 355.
- ↑ Andrea، Contemporary Sources for the Fourth Crusade، 317.
- ↑ France, Hattin, 204.
- ↑ France, Hattin, 204.
- ↑ Constable, The Historiography of the Crusades, 25.
- ↑ Constable, The Historiography of the Crusades, 25.
- ↑ Edbury, The Conquest of Jerusalem and the Third Crusade: Sources in Translation, 149.
- ↑ Constable, The Historiography of the Crusades, 23.
- ↑ Constable, The Historiography of the Crusades, 21.
- ↑ Phillips، The Fourth Crusade and the sack of Constantinople، 356.
- ↑ Constable, The Historiography of the Crusades, 19.
منابع
[ویرایش]منابع فارسی
[ویرایش]- طقوش، محمد سهیل (۱۳۸۰). دولت ایوبیان. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. شابک ۹۶۴-۹۳۹۰۶-۱-۸.
- مادن، توماس (۱۳۸۹). جنگهای صلیبی. تهران: جویا.
منابع لاتین
[ویرایش]- Andrea، Alfred (۲۰۰۸). Contemporary Sources for the Fourth Crusade. BRILL.
- Angold، Michael J (۲۰۱۴). The Fourth Crusade: Event and Context. Routledge.
- Baldwin، W. M (۱۹۶۹). The first hundred years. Wisconsin: University of Wisconsin Press.
- Constable، Giles (۲۰۰۱). The Historiography of the Crusades. Angeliki E. Laiou.
- Davies، Norman (۲۰۱۰). Vanished Kingdoms. The History of Half-forgotten Europe. شابک ۹۷۸-۰-۱۴۱-۰۴۸۸۶-۴.
- Edbury، Peter W. (۱۹۹۶). The conquest of Jerusalem and the Third Crusade: sources in translation.
- Engel، Pal (۲۰۰۱). The Realm of St. Stephen: A History of Medieval Hungary, 895-1526. I. B. Tauris.
- France، John (۲۰۱۵). Hattin. Oxford University Press.
- Konstam، Angus (۲۰۰۲). Historical Atlas of The Crusades. Checkmark Books.
- Madden، Thomas (۲۰۰۴). The Fourth Crusade: Event, Aftermath, and Perceptions. Ashgate Publishing.
- Phillips، Jonathan (۲۰۰۴). The Fourth Crusade and the Sack of Constantinople. New York: Viking. شابک ۹۷۸-۰-۱۴-۳۰۳۵۹۰-۹.
- Queller، Donald E (۱۹۷۸). The Fourth Crusade: The Conquest of Constantinople. University of Pennsylvania Press.
- Madden، Thomas (۱۹۹۷). The Fourth Crusade: The Conquest of Constantinople. Philadelphia: University of Pennsylvania Press.
- Mayer، Hans Eberhar (۱۹۷۲). The Crusades. Oxford University Press. شابک ۰-۱۹-۸۷۳۰۹۷-۷.
- Norwich، John (۱۹۸۲). A History of Venice. New York: Alfred A. Knopf.
- Norwich، John (۲۰۰۳). Byzantium: The Decline and Fall. London: Folio Society.
- Riley-Smith، Jonathan (۱۹۹۷). What Were the Crusades?. Palgrave Macmillan.
- Setton، Kenneth (۱۹۷۶). The Papacy and the Levant, 1204–1571.
- Runciman، Steven (۱۹۸۹). A History of the Crusades: The Kingdom of Jerusalem and the Frankish East, 1100–1187. ج. ۲. Cambridge University Press.