Mehri, F. (2022). The Marvellous and Uncanny Matters (ʿAğāʾib wa Ġarāʾib): Two Objects of Curiosi... more Mehri, F. (2022). The Marvellous and Uncanny Matters (ʿAğāʾib wa Ġarāʾib): Two Objects of Curiosity in Medieval Islamic Natural Sciences. In A. Speer & R. Schneider (Ed.), Curiositas (pp. 416-434). Berlin, Boston: De Gruyter.
در متنهای کهن فارسی که به جانورشناسی اختصاص یا توجهی داشتهاند، برای اشاره به یکی از طبقات جانور... more در متنهای کهن فارسی که به جانورشناسی اختصاص یا توجهی داشتهاند، برای اشاره به یکی از طبقات جانوران بر اساس دو معیار زیستگاه و نحوهٔ حرکت، اغلب از واژههای عربی «هوام و حشرات» استفاده شده است، در این متنها همچنین به طبقهٔ دیگری از جانوران که بر اساس باورهای طبیعیدانان روزگاران پیشین به شیوهٔ خلقالسّاعه به وجود میآمدهاند، اشاراتی وجود دارد. هدف ما آن است که به شیوهای شاهدمحور و تحلیلی، نشان دهیم مترجمان و نویسندگانی که به فارسینویسی توجهی داشتهاند، برای اشاره به این دو گروه از حیوانات از دو حوزهٔ معنایی مصدر (بر)خیزیدن استفاده کردهاند و در کاربرد دو کلمهٔ خیزندگان و برخیزندگان در برخی از این متنها، تفاوت معنایی باریکی وجود دارد که با تأمل در محتوای جانورشناختی متنها و تلفیق آگاهیهای جانورشناختی با دانش لغوی میتوان بدان پی برد. در اینجا بیشترین تمرکز را بر تحفةالغرائب حاسب طبری، دانشمند سدههای ۵ و ۶ق، خواهیم داشت که نخستین متن دانشنامهای و عجایبنگارانهٔ فارسی است که به دست ما رسیده است. علاوه بر این متنهای دیگری از جمله ترجمهای کهن از نهجالبلاغه، احتمالاً متعلق به همین بازهٔ زمانی، و نزهتنامهٔ علائی از شهمردان بن ابیالخیر را نیز از این منظر بررسی میکنیم و از متنهای دانشنامهایـجانوری دیگر نیز بهره میگیریم تا روایی این معیار طبقهبندی در متنهای کهن را نشان دهیم. به باور ما حاسب طبری در بافت متن خود معنایی تازه به کلمهٔ برخیزندگان (= جانوران خلقالسّاعه) بخشیده که در فرهنگها بدان اشارهای نشده است. This study examines the usage of the verb "barxīzīdan" in ancient Persian texts with a specific focus on its application in referring to "havāmm" and "xalq al-sā'ah". These texts, which incorporate elements of zoology, commonly employ Arabic terms to categorize animals based on their habitat and mode of movement. Furthermore, they contain references to a distinct group of animals believed to have been created according to the naturalists' beliefs of ancient times, known as "xalq al-sā'ah". This research aims to offer a thorough and analytical exploration of how translators and writers who have demonstrated an interest in the Persian language have utilized "barxīzīdan" from two semantic domains to denote these two animal groups. By carefully examining the zoological content of these texts and combining specialized knowledge in zoology with linguistic expertise, it becomes possible to discern subtle nuances in meaning between the terms "xīzandigān" and "barxīzandigān". This study primarily focuses on Tuhfat al-Ghrāib by Hāsib Tabarī, a scholar of the 5th and 6th (AH) centuries, which stands as the earliest known Persian encyclopedic text of its kind. Additionally, other texts, including a translation of Nahj al-Balāgha, likely from the same time, and Nuzhat Nāmah by Shahmardān Rāzī, are examined from this perspective, along with other zoological encyclopedia texts, to validate this classification criterion within ancient texts. Our findings suggest that Hāsib Tabarī has attributed a novel significance to the term "barxīzandigān" ("xalq al-sā'ah" creatures) within the context of his work, a meaning not previously documented in other dictionaries.
طوطی از پرندگان شناختهشدۀ ادب فارسی است و ویژگیهای گوناگونش دستمایۀ مضمونپردازیها و سخنسازی... more طوطی از پرندگان شناختهشدۀ ادب فارسی است و ویژگیهای گوناگونش دستمایۀ مضمونپردازیها و سخنسازیهای بسیاری بوده است. بررسی ریزبینانۀ آثار ادبی نشان میدهد سرایندگان فارسیگو که در نواحی جغرافیایی گوناگون میزیستهاند، به خوبی با ویژگیهای طبیعی و زیستی طوطی که بومی ایران نبوده، آشنایی داشتهاند و در ساخت تشبیهات و تصاویر و شکل دادن به شبکۀ تداعیهای بلاغی آثار خود از آنها بهره بردهاند. در این مقاله برآنیم با بررسی آثار منظوم ادبی نشان دهیم شناخت ویژگیهای طبیعی طوطی تا چه اندازه در بررسی اشعار به کار میآیند، ظرافتها و دقایق آنها را روشنتر میسازند و در فهم معنای آنها گرهگشا هستند. بررسی شواهد متعددی از متون منظوم نشان میدهد از میان ویژگیهای طبیعی طوطی، ویژگیهای ظاهری و دیداری در ساخت تصاویر بلاغی که مبنای آنها بر تشابه استوار است، نقش عمده دارند. در این میان رنگ سبز یکی از قویترین و متنوعترین شبکهٔ تداعیها را پیرامون طوطی ساخته است. Parrot is a well-known bird in Persian poetry, and various features of it have been implicated in literary themes and poetics. Scrutinizing literary works represents how Persian poets, living in different geographical regions, knew the natural and biological features of parrots closely and utilized them to create literary images, similes, and rhetorical associations. However, the bird is not native to Iran. In this article, by examining Persian poetry, we show how much the natural features of the parrot are helpful to study poems, enlighten their elegance and minutes, and help to unravel the text difficulties. Perusing cases found in Persian poetic texts shows that among the natural features of parrots, physical and visual ones play a significant role in constructing rhetorical images based on similarity. Meanwhile, the green color has created one of the strongest and most diverse networks of associations around parrots.
Although the rhino has never been a native animal of Iran, Iranians have long been familiar with ... more Although the rhino has never been a native animal of Iran, Iranians have long been familiar with it due to their proximity to India and their connections to China and North Africa, which were the main habitats of the animal. Signs of this familiarity can be found in various texts, including geographical and zoological texts as well as Persian poetry. However, due to the small number of rhinos, the distance of its habitats and the few direct observations of the animal, we are faced with different narratives about rhinos in different sources. This diversity sometimes causes the figure of the animal to be drawn as if we are dealing with a creature other than a rhino. Variety in denominations has also been associated with and reinforced this multiplicity. In this article, we try to examine the depiction of this animal through ancient scientific and Persianate literature. One of our main findings is that, as evidenced by several texts and images, some Iranians in some eras considered rhinos to be huge birds. We have tried to demonstrate the process of formation this belief according to the biological characteristics attributed to the rhino to show which ideas played a role in the emergence of this belief. For this purpose, in addition to Persian sources, we have also used texts written in Arabic but in the field of Iranian culture. We have also pointed out that some of the literary depictions of rhino in ancient Persian poetry, such as its fight with elephant, are not made by the creators' imaginations, but are taken from animal-related sources in ancient cultures, and by searching these sources, one can retrieve the background of such depictions and show their antiquity. It can also be shown to what extent ancient zoological ideas have been the result of a combination of texts with different origins and scientific and cultural exchanges among previous civilizations.
کرگدن گرچه حیوان بومی ایران نبوده است، اما ایرانیان به سبب همسایگی با هند و ارتباط با چین و
شمال آفریقا، که از زیستگاه هاي اصلی این جانور بودهاند، از دیرباز با آن آشنایی داشتهاند. نشان این
آشنایی را می توان در متون مختلف، از جمله متنهاي جغرافیایی و جانورشناختی، و همچنین ادبیات
فارسی بازیافت. با وجود این، به سبب اندكشمار بودن کرگدن، بعد مسافت زیستگاههاي آن و موارد
معدود مشاهدة مستقیم حیوان، در منابع مختلف با روایات متنوع و متفاوتی دربارة کرگدن مواجهیم.
این تنوع گاه موجب شده است هیئت کلی این حیوان چنان ترسیم شود که گویی با جانداري جز
کرگدن مواجهیم. تنوع در نامگذاريها نیز با این چندگانگی همراه شده و آن را تقویت کرده است. در
این مقاله میکوشیم از خلال متون علمی و ادبی کهن، تصویري را که ایرانیان از این حیوان داشتهاند
بررسی کنیم. یکی از یافتههاي اصلی ما آن است که به گواهی دستهاي متون و تصاویر، برخی ایرانیان
در برخی ادوار، کرگدن را پرندهاي عظیمالجثه میپنداشتهاند. ما کوشیدهایم روند شکلگیري این باور را
با توجه به ویژگیهاي زیستیاي که پیشینیان براي کرگدن قائل بودهاند پی بگیریم و نشان دهیم کدام
تصورات در پدید آمدن این باور نقش داشتهاند. براي این کار، جز منابع فارسی، از متنهایی که به زبان
عربی اما در حوزة فرهنگ ایرانی نگاشته شدهاند نیز بهره بردهایم. همچنین به این نکته پرداختهایم که
برخی تصویرسازيهاي موجود از کرگدن در شعر فارسی، همچون باهمآیی فیل و کرگدن و مضادت این
دو با هم، نه برساختۀ تخیل آفرینندگان این متنها، بلکه برگرفته از منابع مرتبط با جانوران در
فرهنگهاي کهن هستند و با جستجو در این منابع میتوان پیشینۀ این گونه تصاویر را بازیافت و قدمت
آنها را نشان داد. همچنین میتوان نشان داد انگارههاي جانورشناختی کهن چه اندازه حاصل آمیزش
متونی با خاستگاههاي گوناگون و تعاملات علمی و فرهنگی تمدنهاي پیشین بودهاند.
کهننامه ادب فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی, 2020
پرندگان به سبب ارتباط ویژهای که میان ایشان و عالم علوی تصویر میشده است، در عرفان اسلامی اهمیت ب... more پرندگان به سبب ارتباط ویژهای که میان ایشان و عالم علوی تصویر میشده است، در عرفان اسلامی اهمیت بسزایی داشتهاند. در این میان طوطی به عنوان یکی از پرندگان شاخص متون عرفانی اغلب دارای دو وجه متفاوت دانسته شده: یک وجه ظاهری که او را به سبب تقلید بدون تمییز از نطق انسانی، نمادی از برگرفتنِ ظاهریِ معارف بدون پیبردن به معانی بازمیشناسد و وجه دیگری که او را پرندهای قدسی و خردمند و از عالم بالا میداند که آنچه میگوید، بهرهای از حقایق برین دارد. از آنجا که این پرنده در متنهای فارسی با یکی از خاستگاههای اصلیاش، هندوستان، همآیی دارد، برای پیبردن به زمینۀ این وجه دوم، طوطی و جلوههای مرتبط با آن را در هند بررسی کردهایم و ارتباط میان این پرنده و مهمترین آیینهای شبهقارۀ هند را در برخی متون مذهبی و داستانی که با این آیینها ارتباط داشتهاند، نشان دادهایم. طوطی در این متنها پرندهای بهرهمند از خرد راستین، دستیار خدایان، ازبردارندۀ متون مقدس و قالبی برای تجسّد روحانیان بوده است. با در نظر داشتن این پیشزمینه، کوشیدهایم برخی تشابهات و تناظرات را که میان تصویر طوطی در متون هندی و متون عرفانی فارسی وجود دارد، نشان دهیم و از احتمال برخی تأثیرپذیریها سخن بگوییم. Due to the special relationship depicted between them and the supernal world, birds are of great significance in the Islamic mysticism. Among them, parrot as a prominent bird in mystical texts is often represented as having two different faces: its manifest face which because of parrot’s indiscriminate imitation of human speech symbolizes an appearance of gaining knowledge without understanding the meaning, and the latent face which stands for a sacred and wise bird from the heavens, whose words partake of supreme truths. As the bird is associated in Persianate texts with one of its main origins India, we examined parrot and related manifestations thereof in India so as to understand the second face, and showed the connection between the bird and major ceremonies in the Indian subcontinent in some religious and fictional texts directly linked to the ceremonies. Parrot in the texts is a bird enjoying true wisdom, a gods’ aide, the memorizer of sacred texts, and a mould for embodiment of the spiritual on earth. Against this background, we tried to show some similarities and correspondences between the image of parrot in Indian as well as mystical Persianate texts and discuss the possibility of some influences.
محققان حوزۀ تصحیح متن، مقدمهنویسى بر آثار تصحیحشده را بخشى از فرایند کار تصحیح
دانستهاند. مقدم... more محققان حوزۀ تصحیح متن، مقدمهنویسى بر آثار تصحیحشده را بخشى از فرایند کار تصحیح دانستهاند. مقدمۀ آثار تصحیحى معمولاً دربردارندۀ شرحى در باب احوال و آثار مؤلف، افکار و اندیشهها و سبک نوشتار او و توضیحاتى در باب نسخههاى به دست آمده از اثر و روش کار مصحّح است و مصحّحِ مقدمهنویس در نگارش آن ، بسته به موضوع اثر از منابع گوناگون و به ویژه آثار خود مؤلف بهره مىبرد. این مقاله به نقد و بررسى مقدمۀ نگاشتهشده بر رسائل طغراى مشهدى که به همت سیدمحمد صاحبى تصحیح و منتشر شده، مىپردازد و برخى اشتباهات و کاستىهاى آن را نشان مىدهد. براى این کار بیش از هر چیز، از آثار خود طغرا و سپس تذکرههاى نوشتهشده در شبهقاره بهره گرفته شده است. بخش پایانى مقاله نیز به ذکر اجمالى برخى اشکالات موجود در استفاده از منابع در مقدمه و تعلیقات کتاب اختصاص دارد.
موضوع این نوشتار، آن دسته از متون کهن هستند که آنها را با عنوان «عجایبنامه» میشناسیم. این دسته... more موضوع این نوشتار، آن دسته از متون کهن هستند که آنها را با عنوان «عجایبنامه» میشناسیم. این دسته متون که تاکنون کمتر بدانها پرداخته شده است، در برخی پژوهشهای ادبی، با استفاده از نظریۀ تزوتان تودوروف (نظریهپرداز ساختارگرای فرانسهزبان) دربارۀ ژانر فانتاستیک، بازخوانی و بهعنوان ژانری ادبی که با برخی از مفاهیم نظریۀ تودوروف همخوانی دارد، معرفی شدهاند، امّا این پژوهشها دچار تناقضهای روششناختیای هستند که بهسبب خلط برخی مفاهیم یا به دلیل بیدقّتی در مفاهیم بهوجودآمدهاند و موجب بدخوانی عجایبنامهها و کژنمایی ماهیّت آنها شدهاند. هدف ما در این مقاله آن است که با تدقیق در یکی از مفاهیم بنیادینی که در تعریف عجایبنامهها نقش عمده دارد، مسیری تازه برای ارائۀ خوانشی متفاوت از این متون بگشاییم و چرایی اهمیّت مسئلة «روش» را در نوع نگاه به آنها نشان دهیم. این مفهوم بنیادین، «علم» است. در این مقاله نشان دادهایم بسته به تصویری که از علم ترسیم میکنیم، میتوان عجایبنامهها را به شیوهای متفاوت خواند. یکی از نکات مهم در این خوانش، لزوم توجّه به تطوّر و تحوّل مفاهیم است. بهاینترتیب، برخورداری از نگاهی تاریخی که متون را در زمینه و فضای تاریخی پیدایش و شکلگیری آنها بررسی کند، به نکتهای کلیدی در فهم ماهیّت آنها تبدیل میشود.
In studying botany in the Islamic civilization three groups of texts are worthy of mention: plant... more In studying botany in the Islamic civilization three groups of texts are worthy of mention: plant books (Kutub al-Nabāt), agriculture books (Kutub al-Falāḥa), and pharmacopoeia (Kutub al-Adwīya). The last group consists of some medical books containing a major part on medicinal plants. In each group of these texts the content has been presented by specific methods and arrangements. Even if the authors remain silent about their methods of classification of the plants, one can have some idea, by scrutinizing these methods and arrangements, of the way these texts think about diverse species and genera of plants. However, in another level of analysis, if we focus on the way these texts describe the general features of the palnts, we can show that some concepts which play a role in the constitution of these classifications, and are taken as evident or as given, are in need of a better scrutiny. Based on some examples, this article tries to show that in order to achieve a more accurate analysis it is necessary to take into account both levels. For this purpose the canon of botany till 14th century will be studied. برای بررسی دانش گیاهشناسی در تمدن اسلامی، سه دسته متن از اهمیت بیشتری برخوردارند: «کتابالنبات»ها، «کتابالفلاحه»ها و «کتابالادویه»ها یا آن دسته از متون پزشکی که عموماً بخش عمدهای از آنها به گیاهان اختصاص دارد. هر دسته از این متون مطالب خود را به شیوه و ترتیب ویژهای عرضه میکنند. بررسی این شیوهها و ترتیبها کمک میکند حتی آنجا که مؤلفان این متون به روشنی از طبقهبندی گیاهان سخنی نگفتهاند، بتوان در بارۀ منطق اندیشیدن آنان به انواع و اجناس مختلف گیاهان سخن گفت. اما در یک سطح تحلیل دیگر، و این بار با تمرکز بر گزارههای بهکار رفته در این متون برای توصیف هیئت کلی گیاهان، میتوان نشان داد برخی مفاهیمِ بدیهی یا مفروض پنداشتهشده که در شکلگیری این طبقهبندیها نقش دارند، خود نیازمند تدقیق بیشتر هستند. ما در این مقاله میکوشیم با به دست دادن مثالهایی از هر دو رویکرد، نشان دهیم تحلیل دقیقتر این متون نیازمند توجه همزمان به این هر دو سطح است. بدین منظور برخی از مهمترین متون گیاهشناسانه تا سدۀ 7ق را بررسی کردهایم
In the Indian Subcontinent, part of Persian works including poetry, fiction, mystical treatises, ... more In the Indian Subcontinent, part of Persian works including poetry, fiction, mystical treatises, literary criticism, and other literary issues appertains to the literary creation. Moreover, numerous Persian texts containing various sciences were produced that indicate the profundity of Indian knowledge in different areas of science. Persian literature as well as other cultural traits of the Iranian civilization circulated through the Indian Subcontinent at the time when Iranians and Indians were more integrated. Meanwhile, many texts were allotted to the medicine in which Indians had a rich and long-term tradition. Medicine provided an appropriate base for Indian physicians to make a combination of Iranian and Indian theories. Focusing on two Persian works written in the 14th century by an Indian Muslim scholar, Shihab-al-din Naguri, this article aims at showing how Persian language worked as an intermediary for this cultural integration going occasionally beyond its limitations. Key words: Shifa-ol-Maraz (Tibb-e Shihabi), Shifa-ye Khani, Shihab-od-din Naguri, Avicennian medicine, Indian medicine در ميان آثار فارسي نگاشتهشده در شبهقارّه، جز آنها كه به حوزة آفرينش ادبي مربوط هستند و اشعار، منظومههاي داستاني، نقد ادبي، رسالات عرفاني و ساير حوزههاي زباني را پوشش ميدهند، متون بسياري نيز در حوزههاي مختلف علمي نوشته شدهاند كه نشانگر دانش هنديان در حوزههاي گوناگون علم هستند. در روزگار آميزش فرهنگي ايرانيان و اهالي شبهقارّه، نه تنها ادب فارسي در شبهقارّه رواج يافت، بلكه جنبههاي ديگر فرهنگ و حيات ايرانيان نيز به شبهقارّه رفت. در اين ميان، علم طب كه هنديان خود در آن سنّتي غني و درازدامن داشتند، از جمله علومي بود كه متنهاي بسياري را به خود اختصاص داد و زمينهاي فراهم ساخت تا حكيمان هندي در اين حوزة علمي نيز به تلفيق و تطبيق انديشة ايراني و هندي دست يازند. در اين مقاله، با تمركز بر دو اثر طبي فارسي شبهقارّه از دانشمندي به نام شهابالدين ناگوري كه در سدة 8ق نگاشته شدهاند، نشان خواهيم داد چطور اين آميختگي فرهنگي به واسطة زبان فارسي ممكن شده و چگونه گاه مرزهاي آن را درنورديده است. واژگان كليدي: شفاء المرض (طب شهابي)، شفاي خاني، شهابالدين ناگوري، طب سينايي، طب هندي
شهمردان بن ابيالخير در نزهتنامه علايي، تأليفشده در اواخر سدة 5ق، در قسم نخستين كتابش در كيفيت ... more شهمردان بن ابيالخير در نزهتنامه علايي، تأليفشده در اواخر سدة 5ق، در قسم نخستين كتابش در كيفيت تأثير خواص و منافع مواليد ثلاث، به طور مستقيم به مبادي نظامي كه روش خود را از آن اخذ كرده، اشاره نموده است. او با نام بردن از جابر بن حيّان و اشاره به نظريه «موازين» او در كتاب خواص (به احتمال بسيار كتاب الخواص الكبير جابر)، همچنين با نقل مثالهايي از تقسيمات هشتگانه خاصيت نزد جابر كه اغلب همان مثالهاي جابر هستند، نشان ميدهد به خوبي با نظريه جابر در اين مورد آشناست، چنانكه در جاي ديگري از نزهتنامه، به مطالعات دامنهدار خود در حوزه كيميا نيز اشاره كرده است. در اين مقاله ميكوشيم با بررسي دانشنامههاي علوم طبيعي و متون عجايبنامهاي نشان دهيم ميتوان ميان اين دسته متنها و روشهاي اخذشده از علم خواص كه جابر بن حيّان پردازنده آن است، ارتباط برقرار كرد
در ميان متون كهن فارسي، گاه دستهاي از متنها كه اغلب با عنوان كلي «عجايبنامه» شناخته ميشوند، م... more در ميان متون كهن فارسي، گاه دستهاي از متنها كه اغلب با عنوان كلي «عجايبنامه» شناخته ميشوند، مورد توجه پژوهشگران زبان و ادب فارسي قرار گرفتهاند؛ به اين معني كه با برجستهسازي وجوه ارزشمند «زباني» موجود در آنها، معرفي، تصحيح و منتشر شدهاند، اما همواره از نظر محتوا، «خرافهآميز» و فاقد «ارزش علمی» به شمار رفتهاند؛ هدف اين نوشتار، آن است كه نشان دهد قرار دادن زبان به عنوان نقطۀ عزیمتی برای شناخت این متون، میتواند موجب غفلت از اشارات و مفاهیم کلیدیای شود که در شناخت این متنها به کار میآید و ماهیت آنها را روشن میسازد. این اشارات و مفاهیم اغلب در ارجاع به یک نظام علمی معنا مییابند؛ از این رو تدقیق در آنها، پیش از هر چیز نیازمند بحث دربارۀ ماهیت علم و روششناسی علمی است؛ در این مقاله همچنین نشان خواهیم داد شرقشناسی در شکلگیری رویکردهای موجود، چه نقشی داشته است.
Mehri, F. (2022). The Marvellous and Uncanny Matters (ʿAğāʾib wa Ġarāʾib): Two Objects of Curiosi... more Mehri, F. (2022). The Marvellous and Uncanny Matters (ʿAğāʾib wa Ġarāʾib): Two Objects of Curiosity in Medieval Islamic Natural Sciences. In A. Speer & R. Schneider (Ed.), Curiositas (pp. 416-434). Berlin, Boston: De Gruyter.
در متنهای کهن فارسی که به جانورشناسی اختصاص یا توجهی داشتهاند، برای اشاره به یکی از طبقات جانور... more در متنهای کهن فارسی که به جانورشناسی اختصاص یا توجهی داشتهاند، برای اشاره به یکی از طبقات جانوران بر اساس دو معیار زیستگاه و نحوهٔ حرکت، اغلب از واژههای عربی «هوام و حشرات» استفاده شده است، در این متنها همچنین به طبقهٔ دیگری از جانوران که بر اساس باورهای طبیعیدانان روزگاران پیشین به شیوهٔ خلقالسّاعه به وجود میآمدهاند، اشاراتی وجود دارد. هدف ما آن است که به شیوهای شاهدمحور و تحلیلی، نشان دهیم مترجمان و نویسندگانی که به فارسینویسی توجهی داشتهاند، برای اشاره به این دو گروه از حیوانات از دو حوزهٔ معنایی مصدر (بر)خیزیدن استفاده کردهاند و در کاربرد دو کلمهٔ خیزندگان و برخیزندگان در برخی از این متنها، تفاوت معنایی باریکی وجود دارد که با تأمل در محتوای جانورشناختی متنها و تلفیق آگاهیهای جانورشناختی با دانش لغوی میتوان بدان پی برد. در اینجا بیشترین تمرکز را بر تحفةالغرائب حاسب طبری، دانشمند سدههای ۵ و ۶ق، خواهیم داشت که نخستین متن دانشنامهای و عجایبنگارانهٔ فارسی است که به دست ما رسیده است. علاوه بر این متنهای دیگری از جمله ترجمهای کهن از نهجالبلاغه، احتمالاً متعلق به همین بازهٔ زمانی، و نزهتنامهٔ علائی از شهمردان بن ابیالخیر را نیز از این منظر بررسی میکنیم و از متنهای دانشنامهایـجانوری دیگر نیز بهره میگیریم تا روایی این معیار طبقهبندی در متنهای کهن را نشان دهیم. به باور ما حاسب طبری در بافت متن خود معنایی تازه به کلمهٔ برخیزندگان (= جانوران خلقالسّاعه) بخشیده که در فرهنگها بدان اشارهای نشده است. This study examines the usage of the verb "barxīzīdan" in ancient Persian texts with a specific focus on its application in referring to "havāmm" and "xalq al-sā'ah". These texts, which incorporate elements of zoology, commonly employ Arabic terms to categorize animals based on their habitat and mode of movement. Furthermore, they contain references to a distinct group of animals believed to have been created according to the naturalists' beliefs of ancient times, known as "xalq al-sā'ah". This research aims to offer a thorough and analytical exploration of how translators and writers who have demonstrated an interest in the Persian language have utilized "barxīzīdan" from two semantic domains to denote these two animal groups. By carefully examining the zoological content of these texts and combining specialized knowledge in zoology with linguistic expertise, it becomes possible to discern subtle nuances in meaning between the terms "xīzandigān" and "barxīzandigān". This study primarily focuses on Tuhfat al-Ghrāib by Hāsib Tabarī, a scholar of the 5th and 6th (AH) centuries, which stands as the earliest known Persian encyclopedic text of its kind. Additionally, other texts, including a translation of Nahj al-Balāgha, likely from the same time, and Nuzhat Nāmah by Shahmardān Rāzī, are examined from this perspective, along with other zoological encyclopedia texts, to validate this classification criterion within ancient texts. Our findings suggest that Hāsib Tabarī has attributed a novel significance to the term "barxīzandigān" ("xalq al-sā'ah" creatures) within the context of his work, a meaning not previously documented in other dictionaries.
طوطی از پرندگان شناختهشدۀ ادب فارسی است و ویژگیهای گوناگونش دستمایۀ مضمونپردازیها و سخنسازی... more طوطی از پرندگان شناختهشدۀ ادب فارسی است و ویژگیهای گوناگونش دستمایۀ مضمونپردازیها و سخنسازیهای بسیاری بوده است. بررسی ریزبینانۀ آثار ادبی نشان میدهد سرایندگان فارسیگو که در نواحی جغرافیایی گوناگون میزیستهاند، به خوبی با ویژگیهای طبیعی و زیستی طوطی که بومی ایران نبوده، آشنایی داشتهاند و در ساخت تشبیهات و تصاویر و شکل دادن به شبکۀ تداعیهای بلاغی آثار خود از آنها بهره بردهاند. در این مقاله برآنیم با بررسی آثار منظوم ادبی نشان دهیم شناخت ویژگیهای طبیعی طوطی تا چه اندازه در بررسی اشعار به کار میآیند، ظرافتها و دقایق آنها را روشنتر میسازند و در فهم معنای آنها گرهگشا هستند. بررسی شواهد متعددی از متون منظوم نشان میدهد از میان ویژگیهای طبیعی طوطی، ویژگیهای ظاهری و دیداری در ساخت تصاویر بلاغی که مبنای آنها بر تشابه استوار است، نقش عمده دارند. در این میان رنگ سبز یکی از قویترین و متنوعترین شبکهٔ تداعیها را پیرامون طوطی ساخته است. Parrot is a well-known bird in Persian poetry, and various features of it have been implicated in literary themes and poetics. Scrutinizing literary works represents how Persian poets, living in different geographical regions, knew the natural and biological features of parrots closely and utilized them to create literary images, similes, and rhetorical associations. However, the bird is not native to Iran. In this article, by examining Persian poetry, we show how much the natural features of the parrot are helpful to study poems, enlighten their elegance and minutes, and help to unravel the text difficulties. Perusing cases found in Persian poetic texts shows that among the natural features of parrots, physical and visual ones play a significant role in constructing rhetorical images based on similarity. Meanwhile, the green color has created one of the strongest and most diverse networks of associations around parrots.
Although the rhino has never been a native animal of Iran, Iranians have long been familiar with ... more Although the rhino has never been a native animal of Iran, Iranians have long been familiar with it due to their proximity to India and their connections to China and North Africa, which were the main habitats of the animal. Signs of this familiarity can be found in various texts, including geographical and zoological texts as well as Persian poetry. However, due to the small number of rhinos, the distance of its habitats and the few direct observations of the animal, we are faced with different narratives about rhinos in different sources. This diversity sometimes causes the figure of the animal to be drawn as if we are dealing with a creature other than a rhino. Variety in denominations has also been associated with and reinforced this multiplicity. In this article, we try to examine the depiction of this animal through ancient scientific and Persianate literature. One of our main findings is that, as evidenced by several texts and images, some Iranians in some eras considered rhinos to be huge birds. We have tried to demonstrate the process of formation this belief according to the biological characteristics attributed to the rhino to show which ideas played a role in the emergence of this belief. For this purpose, in addition to Persian sources, we have also used texts written in Arabic but in the field of Iranian culture. We have also pointed out that some of the literary depictions of rhino in ancient Persian poetry, such as its fight with elephant, are not made by the creators' imaginations, but are taken from animal-related sources in ancient cultures, and by searching these sources, one can retrieve the background of such depictions and show their antiquity. It can also be shown to what extent ancient zoological ideas have been the result of a combination of texts with different origins and scientific and cultural exchanges among previous civilizations.
کرگدن گرچه حیوان بومی ایران نبوده است، اما ایرانیان به سبب همسایگی با هند و ارتباط با چین و
شمال آفریقا، که از زیستگاه هاي اصلی این جانور بودهاند، از دیرباز با آن آشنایی داشتهاند. نشان این
آشنایی را می توان در متون مختلف، از جمله متنهاي جغرافیایی و جانورشناختی، و همچنین ادبیات
فارسی بازیافت. با وجود این، به سبب اندكشمار بودن کرگدن، بعد مسافت زیستگاههاي آن و موارد
معدود مشاهدة مستقیم حیوان، در منابع مختلف با روایات متنوع و متفاوتی دربارة کرگدن مواجهیم.
این تنوع گاه موجب شده است هیئت کلی این حیوان چنان ترسیم شود که گویی با جانداري جز
کرگدن مواجهیم. تنوع در نامگذاريها نیز با این چندگانگی همراه شده و آن را تقویت کرده است. در
این مقاله میکوشیم از خلال متون علمی و ادبی کهن، تصویري را که ایرانیان از این حیوان داشتهاند
بررسی کنیم. یکی از یافتههاي اصلی ما آن است که به گواهی دستهاي متون و تصاویر، برخی ایرانیان
در برخی ادوار، کرگدن را پرندهاي عظیمالجثه میپنداشتهاند. ما کوشیدهایم روند شکلگیري این باور را
با توجه به ویژگیهاي زیستیاي که پیشینیان براي کرگدن قائل بودهاند پی بگیریم و نشان دهیم کدام
تصورات در پدید آمدن این باور نقش داشتهاند. براي این کار، جز منابع فارسی، از متنهایی که به زبان
عربی اما در حوزة فرهنگ ایرانی نگاشته شدهاند نیز بهره بردهایم. همچنین به این نکته پرداختهایم که
برخی تصویرسازيهاي موجود از کرگدن در شعر فارسی، همچون باهمآیی فیل و کرگدن و مضادت این
دو با هم، نه برساختۀ تخیل آفرینندگان این متنها، بلکه برگرفته از منابع مرتبط با جانوران در
فرهنگهاي کهن هستند و با جستجو در این منابع میتوان پیشینۀ این گونه تصاویر را بازیافت و قدمت
آنها را نشان داد. همچنین میتوان نشان داد انگارههاي جانورشناختی کهن چه اندازه حاصل آمیزش
متونی با خاستگاههاي گوناگون و تعاملات علمی و فرهنگی تمدنهاي پیشین بودهاند.
کهننامه ادب فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی, 2020
پرندگان به سبب ارتباط ویژهای که میان ایشان و عالم علوی تصویر میشده است، در عرفان اسلامی اهمیت ب... more پرندگان به سبب ارتباط ویژهای که میان ایشان و عالم علوی تصویر میشده است، در عرفان اسلامی اهمیت بسزایی داشتهاند. در این میان طوطی به عنوان یکی از پرندگان شاخص متون عرفانی اغلب دارای دو وجه متفاوت دانسته شده: یک وجه ظاهری که او را به سبب تقلید بدون تمییز از نطق انسانی، نمادی از برگرفتنِ ظاهریِ معارف بدون پیبردن به معانی بازمیشناسد و وجه دیگری که او را پرندهای قدسی و خردمند و از عالم بالا میداند که آنچه میگوید، بهرهای از حقایق برین دارد. از آنجا که این پرنده در متنهای فارسی با یکی از خاستگاههای اصلیاش، هندوستان، همآیی دارد، برای پیبردن به زمینۀ این وجه دوم، طوطی و جلوههای مرتبط با آن را در هند بررسی کردهایم و ارتباط میان این پرنده و مهمترین آیینهای شبهقارۀ هند را در برخی متون مذهبی و داستانی که با این آیینها ارتباط داشتهاند، نشان دادهایم. طوطی در این متنها پرندهای بهرهمند از خرد راستین، دستیار خدایان، ازبردارندۀ متون مقدس و قالبی برای تجسّد روحانیان بوده است. با در نظر داشتن این پیشزمینه، کوشیدهایم برخی تشابهات و تناظرات را که میان تصویر طوطی در متون هندی و متون عرفانی فارسی وجود دارد، نشان دهیم و از احتمال برخی تأثیرپذیریها سخن بگوییم. Due to the special relationship depicted between them and the supernal world, birds are of great significance in the Islamic mysticism. Among them, parrot as a prominent bird in mystical texts is often represented as having two different faces: its manifest face which because of parrot’s indiscriminate imitation of human speech symbolizes an appearance of gaining knowledge without understanding the meaning, and the latent face which stands for a sacred and wise bird from the heavens, whose words partake of supreme truths. As the bird is associated in Persianate texts with one of its main origins India, we examined parrot and related manifestations thereof in India so as to understand the second face, and showed the connection between the bird and major ceremonies in the Indian subcontinent in some religious and fictional texts directly linked to the ceremonies. Parrot in the texts is a bird enjoying true wisdom, a gods’ aide, the memorizer of sacred texts, and a mould for embodiment of the spiritual on earth. Against this background, we tried to show some similarities and correspondences between the image of parrot in Indian as well as mystical Persianate texts and discuss the possibility of some influences.
محققان حوزۀ تصحیح متن، مقدمهنویسى بر آثار تصحیحشده را بخشى از فرایند کار تصحیح
دانستهاند. مقدم... more محققان حوزۀ تصحیح متن، مقدمهنویسى بر آثار تصحیحشده را بخشى از فرایند کار تصحیح دانستهاند. مقدمۀ آثار تصحیحى معمولاً دربردارندۀ شرحى در باب احوال و آثار مؤلف، افکار و اندیشهها و سبک نوشتار او و توضیحاتى در باب نسخههاى به دست آمده از اثر و روش کار مصحّح است و مصحّحِ مقدمهنویس در نگارش آن ، بسته به موضوع اثر از منابع گوناگون و به ویژه آثار خود مؤلف بهره مىبرد. این مقاله به نقد و بررسى مقدمۀ نگاشتهشده بر رسائل طغراى مشهدى که به همت سیدمحمد صاحبى تصحیح و منتشر شده، مىپردازد و برخى اشتباهات و کاستىهاى آن را نشان مىدهد. براى این کار بیش از هر چیز، از آثار خود طغرا و سپس تذکرههاى نوشتهشده در شبهقاره بهره گرفته شده است. بخش پایانى مقاله نیز به ذکر اجمالى برخى اشکالات موجود در استفاده از منابع در مقدمه و تعلیقات کتاب اختصاص دارد.
موضوع این نوشتار، آن دسته از متون کهن هستند که آنها را با عنوان «عجایبنامه» میشناسیم. این دسته... more موضوع این نوشتار، آن دسته از متون کهن هستند که آنها را با عنوان «عجایبنامه» میشناسیم. این دسته متون که تاکنون کمتر بدانها پرداخته شده است، در برخی پژوهشهای ادبی، با استفاده از نظریۀ تزوتان تودوروف (نظریهپرداز ساختارگرای فرانسهزبان) دربارۀ ژانر فانتاستیک، بازخوانی و بهعنوان ژانری ادبی که با برخی از مفاهیم نظریۀ تودوروف همخوانی دارد، معرفی شدهاند، امّا این پژوهشها دچار تناقضهای روششناختیای هستند که بهسبب خلط برخی مفاهیم یا به دلیل بیدقّتی در مفاهیم بهوجودآمدهاند و موجب بدخوانی عجایبنامهها و کژنمایی ماهیّت آنها شدهاند. هدف ما در این مقاله آن است که با تدقیق در یکی از مفاهیم بنیادینی که در تعریف عجایبنامهها نقش عمده دارد، مسیری تازه برای ارائۀ خوانشی متفاوت از این متون بگشاییم و چرایی اهمیّت مسئلة «روش» را در نوع نگاه به آنها نشان دهیم. این مفهوم بنیادین، «علم» است. در این مقاله نشان دادهایم بسته به تصویری که از علم ترسیم میکنیم، میتوان عجایبنامهها را به شیوهای متفاوت خواند. یکی از نکات مهم در این خوانش، لزوم توجّه به تطوّر و تحوّل مفاهیم است. بهاینترتیب، برخورداری از نگاهی تاریخی که متون را در زمینه و فضای تاریخی پیدایش و شکلگیری آنها بررسی کند، به نکتهای کلیدی در فهم ماهیّت آنها تبدیل میشود.
In studying botany in the Islamic civilization three groups of texts are worthy of mention: plant... more In studying botany in the Islamic civilization three groups of texts are worthy of mention: plant books (Kutub al-Nabāt), agriculture books (Kutub al-Falāḥa), and pharmacopoeia (Kutub al-Adwīya). The last group consists of some medical books containing a major part on medicinal plants. In each group of these texts the content has been presented by specific methods and arrangements. Even if the authors remain silent about their methods of classification of the plants, one can have some idea, by scrutinizing these methods and arrangements, of the way these texts think about diverse species and genera of plants. However, in another level of analysis, if we focus on the way these texts describe the general features of the palnts, we can show that some concepts which play a role in the constitution of these classifications, and are taken as evident or as given, are in need of a better scrutiny. Based on some examples, this article tries to show that in order to achieve a more accurate analysis it is necessary to take into account both levels. For this purpose the canon of botany till 14th century will be studied. برای بررسی دانش گیاهشناسی در تمدن اسلامی، سه دسته متن از اهمیت بیشتری برخوردارند: «کتابالنبات»ها، «کتابالفلاحه»ها و «کتابالادویه»ها یا آن دسته از متون پزشکی که عموماً بخش عمدهای از آنها به گیاهان اختصاص دارد. هر دسته از این متون مطالب خود را به شیوه و ترتیب ویژهای عرضه میکنند. بررسی این شیوهها و ترتیبها کمک میکند حتی آنجا که مؤلفان این متون به روشنی از طبقهبندی گیاهان سخنی نگفتهاند، بتوان در بارۀ منطق اندیشیدن آنان به انواع و اجناس مختلف گیاهان سخن گفت. اما در یک سطح تحلیل دیگر، و این بار با تمرکز بر گزارههای بهکار رفته در این متون برای توصیف هیئت کلی گیاهان، میتوان نشان داد برخی مفاهیمِ بدیهی یا مفروض پنداشتهشده که در شکلگیری این طبقهبندیها نقش دارند، خود نیازمند تدقیق بیشتر هستند. ما در این مقاله میکوشیم با به دست دادن مثالهایی از هر دو رویکرد، نشان دهیم تحلیل دقیقتر این متون نیازمند توجه همزمان به این هر دو سطح است. بدین منظور برخی از مهمترین متون گیاهشناسانه تا سدۀ 7ق را بررسی کردهایم
In the Indian Subcontinent, part of Persian works including poetry, fiction, mystical treatises, ... more In the Indian Subcontinent, part of Persian works including poetry, fiction, mystical treatises, literary criticism, and other literary issues appertains to the literary creation. Moreover, numerous Persian texts containing various sciences were produced that indicate the profundity of Indian knowledge in different areas of science. Persian literature as well as other cultural traits of the Iranian civilization circulated through the Indian Subcontinent at the time when Iranians and Indians were more integrated. Meanwhile, many texts were allotted to the medicine in which Indians had a rich and long-term tradition. Medicine provided an appropriate base for Indian physicians to make a combination of Iranian and Indian theories. Focusing on two Persian works written in the 14th century by an Indian Muslim scholar, Shihab-al-din Naguri, this article aims at showing how Persian language worked as an intermediary for this cultural integration going occasionally beyond its limitations. Key words: Shifa-ol-Maraz (Tibb-e Shihabi), Shifa-ye Khani, Shihab-od-din Naguri, Avicennian medicine, Indian medicine در ميان آثار فارسي نگاشتهشده در شبهقارّه، جز آنها كه به حوزة آفرينش ادبي مربوط هستند و اشعار، منظومههاي داستاني، نقد ادبي، رسالات عرفاني و ساير حوزههاي زباني را پوشش ميدهند، متون بسياري نيز در حوزههاي مختلف علمي نوشته شدهاند كه نشانگر دانش هنديان در حوزههاي گوناگون علم هستند. در روزگار آميزش فرهنگي ايرانيان و اهالي شبهقارّه، نه تنها ادب فارسي در شبهقارّه رواج يافت، بلكه جنبههاي ديگر فرهنگ و حيات ايرانيان نيز به شبهقارّه رفت. در اين ميان، علم طب كه هنديان خود در آن سنّتي غني و درازدامن داشتند، از جمله علومي بود كه متنهاي بسياري را به خود اختصاص داد و زمينهاي فراهم ساخت تا حكيمان هندي در اين حوزة علمي نيز به تلفيق و تطبيق انديشة ايراني و هندي دست يازند. در اين مقاله، با تمركز بر دو اثر طبي فارسي شبهقارّه از دانشمندي به نام شهابالدين ناگوري كه در سدة 8ق نگاشته شدهاند، نشان خواهيم داد چطور اين آميختگي فرهنگي به واسطة زبان فارسي ممكن شده و چگونه گاه مرزهاي آن را درنورديده است. واژگان كليدي: شفاء المرض (طب شهابي)، شفاي خاني، شهابالدين ناگوري، طب سينايي، طب هندي
شهمردان بن ابيالخير در نزهتنامه علايي، تأليفشده در اواخر سدة 5ق، در قسم نخستين كتابش در كيفيت ... more شهمردان بن ابيالخير در نزهتنامه علايي، تأليفشده در اواخر سدة 5ق، در قسم نخستين كتابش در كيفيت تأثير خواص و منافع مواليد ثلاث، به طور مستقيم به مبادي نظامي كه روش خود را از آن اخذ كرده، اشاره نموده است. او با نام بردن از جابر بن حيّان و اشاره به نظريه «موازين» او در كتاب خواص (به احتمال بسيار كتاب الخواص الكبير جابر)، همچنين با نقل مثالهايي از تقسيمات هشتگانه خاصيت نزد جابر كه اغلب همان مثالهاي جابر هستند، نشان ميدهد به خوبي با نظريه جابر در اين مورد آشناست، چنانكه در جاي ديگري از نزهتنامه، به مطالعات دامنهدار خود در حوزه كيميا نيز اشاره كرده است. در اين مقاله ميكوشيم با بررسي دانشنامههاي علوم طبيعي و متون عجايبنامهاي نشان دهيم ميتوان ميان اين دسته متنها و روشهاي اخذشده از علم خواص كه جابر بن حيّان پردازنده آن است، ارتباط برقرار كرد
در ميان متون كهن فارسي، گاه دستهاي از متنها كه اغلب با عنوان كلي «عجايبنامه» شناخته ميشوند، م... more در ميان متون كهن فارسي، گاه دستهاي از متنها كه اغلب با عنوان كلي «عجايبنامه» شناخته ميشوند، مورد توجه پژوهشگران زبان و ادب فارسي قرار گرفتهاند؛ به اين معني كه با برجستهسازي وجوه ارزشمند «زباني» موجود در آنها، معرفي، تصحيح و منتشر شدهاند، اما همواره از نظر محتوا، «خرافهآميز» و فاقد «ارزش علمی» به شمار رفتهاند؛ هدف اين نوشتار، آن است كه نشان دهد قرار دادن زبان به عنوان نقطۀ عزیمتی برای شناخت این متون، میتواند موجب غفلت از اشارات و مفاهیم کلیدیای شود که در شناخت این متنها به کار میآید و ماهیت آنها را روشن میسازد. این اشارات و مفاهیم اغلب در ارجاع به یک نظام علمی معنا مییابند؛ از این رو تدقیق در آنها، پیش از هر چیز نیازمند بحث دربارۀ ماهیت علم و روششناسی علمی است؛ در این مقاله همچنین نشان خواهیم داد شرقشناسی در شکلگیری رویکردهای موجود، چه نقشی داشته است.
In Persian and Arabic literature the title “ɔAjāib-Nāma” is used to name a small group of textswh... more In Persian and Arabic literature the title “ɔAjāib-Nāma” is used to name a small group of textswhich focus on the natural world and its creatures as well as natural phenomena. One of the mostsignificant and famous texts is ɔAjāib ol-Maxlūqāt va Gharāib ol-Mawjūdāt by Qazvīnī (13thcentury), although we have at least two important books from the 11th and 12th centuries inPersian. These text are very similar to some natural encyclopedias which classify the sciences andtalk about animals, plants and minerals under a branch of the natural sciences called the Scienceof Properties. For instance, we have Nuzhatnāma-ye ɔAlāyī, a text from the 11th century that hasallocated a major part to the properties, benefits, and Natures of the human, different types ofanimals, plants, and stones in its general classification. It should be considered that based on theScience of Properties every single object in the world has numerous properties, so they areinfinite. It is also important to know that the spectrum of these properties is considerably widecontaining some well-known properties (like the properties of the medicinal plants) and at thesame time, some special, unknown and unusual properties. In this situation, a criterion has beenused by the authors to select and relate the properties: “being marvelous and uncanny”, twoconcepts which have been differentiated by Qazvīnī. According to him, marvelous matter (ɔAjīb) issomething observable by human being however may not explain the reasons for it nor canunderstand the quality of occurrence. In other words, human being is not able to understand howit happens more often because of the lack of knowledge. On the other hand, uncanny matter(Gharīb) is something unusual that barely occurs. Here unusual means something which happensagainst natural rules. Since marvelous and uncanny matters have a principal role incommunicating with “readers who are curious to know the world”, it seems that there is a relationbetween these concepts and the concept of curiosity. Tūsī, the author of a Persian ɔAjāib-Nāma,describes the readers as those who have no more need to travel around the world to respond theircuriosity. The concept of travel is also worth paying attention to, because a remarkable part ofɔAjāib texts has been drawn out of the oral and written reports of travelers, globe trotters andsailors.In an attempt to shed some light on the concept of curiosity in Islamic civilization it can behelpful to reconsider ɔAjāib texts and encyclopedic texts and focus on their shared concepts aboutthe Science of Properties and their contents indebted from travelogues.
Uploads
Books by Fateme Mehri
Papers by Fateme Mehri
This study examines the usage of the verb "barxīzīdan" in ancient Persian texts with a specific focus on its application in referring to "havāmm" and "xalq al-sā'ah". These texts, which incorporate elements of zoology, commonly employ Arabic terms to categorize animals based on their habitat and mode of movement. Furthermore, they contain references to a distinct group of animals believed to have been created according to the naturalists' beliefs of ancient times, known as "xalq al-sā'ah". This research aims to offer a thorough and analytical exploration of how translators and writers who have demonstrated an interest in the Persian language have utilized "barxīzīdan" from two semantic domains to denote these two animal groups. By carefully examining the zoological content of these texts and combining specialized knowledge in zoology with linguistic expertise, it becomes possible to discern subtle nuances in meaning between the terms "xīzandigān" and "barxīzandigān". This study primarily focuses on Tuhfat al-Ghrāib by Hāsib Tabarī, a scholar of the 5th and 6th (AH) centuries, which stands as the earliest known Persian encyclopedic text of its kind. Additionally, other texts, including a translation of Nahj al-Balāgha, likely from the same time, and Nuzhat Nāmah by Shahmardān Rāzī, are examined from this perspective, along with other zoological encyclopedia texts, to validate this classification criterion within ancient texts. Our findings suggest that Hāsib Tabarī has attributed a novel significance to the term "barxīzandigān" ("xalq al-sā'ah" creatures) within the context of his work, a meaning not previously documented in other dictionaries.
Parrot is a well-known bird in Persian poetry, and various features of it have been implicated in literary themes and poetics. Scrutinizing literary works represents how Persian poets, living in different geographical regions, knew the natural and biological features of parrots closely and utilized them to create literary images, similes, and rhetorical associations. However, the bird is not native to Iran. In this article, by examining Persian poetry, we show how much the natural features of the parrot are helpful to study poems, enlighten their elegance and minutes, and help to unravel the text difficulties. Perusing cases found in Persian poetic texts shows that among the natural features of parrots, physical and visual ones play a significant role in constructing rhetorical images based on similarity. Meanwhile, the green color has created one of the strongest and most diverse networks of associations around parrots.
کرگدن گرچه حیوان بومی ایران نبوده است، اما ایرانیان به سبب همسایگی با هند و ارتباط با چین و
شمال آفریقا، که از زیستگاه هاي اصلی این جانور بودهاند، از دیرباز با آن آشنایی داشتهاند. نشان این
آشنایی را می توان در متون مختلف، از جمله متنهاي جغرافیایی و جانورشناختی، و همچنین ادبیات
فارسی بازیافت. با وجود این، به سبب اندكشمار بودن کرگدن، بعد مسافت زیستگاههاي آن و موارد
معدود مشاهدة مستقیم حیوان، در منابع مختلف با روایات متنوع و متفاوتی دربارة کرگدن مواجهیم.
این تنوع گاه موجب شده است هیئت کلی این حیوان چنان ترسیم شود که گویی با جانداري جز
کرگدن مواجهیم. تنوع در نامگذاريها نیز با این چندگانگی همراه شده و آن را تقویت کرده است. در
این مقاله میکوشیم از خلال متون علمی و ادبی کهن، تصویري را که ایرانیان از این حیوان داشتهاند
بررسی کنیم. یکی از یافتههاي اصلی ما آن است که به گواهی دستهاي متون و تصاویر، برخی ایرانیان
در برخی ادوار، کرگدن را پرندهاي عظیمالجثه میپنداشتهاند. ما کوشیدهایم روند شکلگیري این باور را
با توجه به ویژگیهاي زیستیاي که پیشینیان براي کرگدن قائل بودهاند پی بگیریم و نشان دهیم کدام
تصورات در پدید آمدن این باور نقش داشتهاند. براي این کار، جز منابع فارسی، از متنهایی که به زبان
عربی اما در حوزة فرهنگ ایرانی نگاشته شدهاند نیز بهره بردهایم. همچنین به این نکته پرداختهایم که
برخی تصویرسازيهاي موجود از کرگدن در شعر فارسی، همچون باهمآیی فیل و کرگدن و مضادت این
دو با هم، نه برساختۀ تخیل آفرینندگان این متنها، بلکه برگرفته از منابع مرتبط با جانوران در
فرهنگهاي کهن هستند و با جستجو در این منابع میتوان پیشینۀ این گونه تصاویر را بازیافت و قدمت
آنها را نشان داد. همچنین میتوان نشان داد انگارههاي جانورشناختی کهن چه اندازه حاصل آمیزش
متونی با خاستگاههاي گوناگون و تعاملات علمی و فرهنگی تمدنهاي پیشین بودهاند.
Due to the special relationship depicted between them and the supernal world, birds are of great significance in the Islamic mysticism. Among them, parrot as a prominent bird in mystical texts is often represented as having two different faces: its manifest face which because of parrot’s indiscriminate imitation of human speech symbolizes an appearance of gaining knowledge without understanding the meaning, and the latent face which stands for a sacred and wise bird from the heavens, whose words partake of supreme truths. As the bird is associated in Persianate texts with one of its main origins India, we examined parrot and related manifestations thereof in India so as to understand the second face, and showed the connection between the bird and major ceremonies in the Indian subcontinent in some religious and fictional texts directly linked to the ceremonies. Parrot in the texts is a bird enjoying true wisdom, a gods’ aide, the memorizer of sacred texts, and a mould for embodiment of the spiritual on earth. Against this background, we tried to show some similarities and correspondences between the image of parrot in Indian as well as mystical Persianate texts and discuss the possibility of some influences.
دانستهاند. مقدمۀ آثار تصحیحى معمولاً دربردارندۀ شرحى در باب احوال و آثار مؤلف، افکار
و اندیشهها و سبک نوشتار او و توضیحاتى در باب نسخههاى به دست آمده از اثر و روش کار
مصحّح است و مصحّحِ مقدمهنویس در نگارش آن ، بسته به موضوع اثر از منابع گوناگون و
به ویژه آثار خود مؤلف بهره مىبرد. این مقاله به نقد و بررسى مقدمۀ نگاشتهشده بر رسائل
طغراى مشهدى که به همت سیدمحمد صاحبى تصحیح و منتشر شده، مىپردازد و برخى
اشتباهات و کاستىهاى آن را نشان مىدهد. براى این کار بیش از هر چیز، از آثار خود
طغرا و سپس تذکرههاى نوشتهشده در شبهقاره بهره گرفته شده است. بخش پایانى مقاله
نیز به ذکر اجمالى برخى اشکالات موجود در استفاده از منابع در مقدمه و تعلیقات کتاب
اختصاص دارد.
برای بررسی دانش گیاهشناسی در تمدن اسلامی، سه دسته متن از اهمیت بیشتری برخوردارند: «کتابالنبات»ها، «کتابالفلاحه»ها و «کتابالادویه»ها یا آن دسته از متون پزشکی که عموماً بخش عمدهای از آنها به گیاهان اختصاص دارد. هر دسته از این متون مطالب خود را به شیوه و ترتیب ویژهای عرضه میکنند. بررسی این شیوهها و ترتیبها کمک میکند حتی آنجا که مؤلفان این متون به روشنی از طبقهبندی گیاهان سخنی نگفتهاند، بتوان در بارۀ منطق اندیشیدن آنان به انواع و اجناس مختلف گیاهان سخن گفت. اما در یک سطح تحلیل دیگر، و این بار با تمرکز بر گزارههای بهکار رفته در این متون برای توصیف هیئت کلی گیاهان، میتوان نشان داد برخی مفاهیمِ بدیهی یا مفروض پنداشتهشده که در شکلگیری این طبقهبندیها نقش دارند، خود نیازمند تدقیق بیشتر هستند. ما در این مقاله میکوشیم با به دست دادن مثالهایی از هر دو رویکرد، نشان دهیم تحلیل دقیقتر این متون نیازمند توجه همزمان به این هر دو سطح است. بدین منظور برخی از مهمترین متون گیاهشناسانه تا سدۀ 7ق را بررسی کردهایم
Key words: Shifa-ol-Maraz (Tibb-e Shihabi), Shifa-ye Khani, Shihab-od-din Naguri, Avicennian medicine, Indian medicine
در ميان آثار فارسي نگاشتهشده در شبهقارّه، جز آنها كه به حوزة آفرينش ادبي مربوط هستند و اشعار، منظومههاي داستاني، نقد ادبي، رسالات عرفاني و ساير حوزههاي زباني را پوشش ميدهند، متون بسياري نيز در حوزههاي مختلف علمي نوشته شدهاند كه نشانگر دانش هنديان در حوزههاي گوناگون علم هستند. در روزگار آميزش فرهنگي ايرانيان و اهالي شبهقارّه، نه تنها ادب فارسي در شبهقارّه رواج يافت، بلكه جنبههاي ديگر فرهنگ و حيات ايرانيان نيز به شبهقارّه رفت. در اين ميان، علم طب كه هنديان خود در آن سنّتي غني و درازدامن داشتند، از جمله علومي بود كه متنهاي بسياري را به خود اختصاص داد و زمينهاي فراهم ساخت تا حكيمان هندي در اين حوزة علمي نيز به تلفيق و تطبيق انديشة ايراني و هندي دست يازند. در اين مقاله، با تمركز بر دو اثر طبي فارسي شبهقارّه از دانشمندي به نام شهابالدين ناگوري كه در سدة 8ق نگاشته شدهاند، نشان خواهيم داد چطور اين آميختگي فرهنگي به واسطة زبان فارسي ممكن شده و چگونه گاه مرزهاي آن را درنورديده است.
واژگان كليدي: شفاء المرض (طب شهابي)، شفاي خاني، شهابالدين ناگوري، طب سينايي، طب هندي
This study examines the usage of the verb "barxīzīdan" in ancient Persian texts with a specific focus on its application in referring to "havāmm" and "xalq al-sā'ah". These texts, which incorporate elements of zoology, commonly employ Arabic terms to categorize animals based on their habitat and mode of movement. Furthermore, they contain references to a distinct group of animals believed to have been created according to the naturalists' beliefs of ancient times, known as "xalq al-sā'ah". This research aims to offer a thorough and analytical exploration of how translators and writers who have demonstrated an interest in the Persian language have utilized "barxīzīdan" from two semantic domains to denote these two animal groups. By carefully examining the zoological content of these texts and combining specialized knowledge in zoology with linguistic expertise, it becomes possible to discern subtle nuances in meaning between the terms "xīzandigān" and "barxīzandigān". This study primarily focuses on Tuhfat al-Ghrāib by Hāsib Tabarī, a scholar of the 5th and 6th (AH) centuries, which stands as the earliest known Persian encyclopedic text of its kind. Additionally, other texts, including a translation of Nahj al-Balāgha, likely from the same time, and Nuzhat Nāmah by Shahmardān Rāzī, are examined from this perspective, along with other zoological encyclopedia texts, to validate this classification criterion within ancient texts. Our findings suggest that Hāsib Tabarī has attributed a novel significance to the term "barxīzandigān" ("xalq al-sā'ah" creatures) within the context of his work, a meaning not previously documented in other dictionaries.
Parrot is a well-known bird in Persian poetry, and various features of it have been implicated in literary themes and poetics. Scrutinizing literary works represents how Persian poets, living in different geographical regions, knew the natural and biological features of parrots closely and utilized them to create literary images, similes, and rhetorical associations. However, the bird is not native to Iran. In this article, by examining Persian poetry, we show how much the natural features of the parrot are helpful to study poems, enlighten their elegance and minutes, and help to unravel the text difficulties. Perusing cases found in Persian poetic texts shows that among the natural features of parrots, physical and visual ones play a significant role in constructing rhetorical images based on similarity. Meanwhile, the green color has created one of the strongest and most diverse networks of associations around parrots.
کرگدن گرچه حیوان بومی ایران نبوده است، اما ایرانیان به سبب همسایگی با هند و ارتباط با چین و
شمال آفریقا، که از زیستگاه هاي اصلی این جانور بودهاند، از دیرباز با آن آشنایی داشتهاند. نشان این
آشنایی را می توان در متون مختلف، از جمله متنهاي جغرافیایی و جانورشناختی، و همچنین ادبیات
فارسی بازیافت. با وجود این، به سبب اندكشمار بودن کرگدن، بعد مسافت زیستگاههاي آن و موارد
معدود مشاهدة مستقیم حیوان، در منابع مختلف با روایات متنوع و متفاوتی دربارة کرگدن مواجهیم.
این تنوع گاه موجب شده است هیئت کلی این حیوان چنان ترسیم شود که گویی با جانداري جز
کرگدن مواجهیم. تنوع در نامگذاريها نیز با این چندگانگی همراه شده و آن را تقویت کرده است. در
این مقاله میکوشیم از خلال متون علمی و ادبی کهن، تصویري را که ایرانیان از این حیوان داشتهاند
بررسی کنیم. یکی از یافتههاي اصلی ما آن است که به گواهی دستهاي متون و تصاویر، برخی ایرانیان
در برخی ادوار، کرگدن را پرندهاي عظیمالجثه میپنداشتهاند. ما کوشیدهایم روند شکلگیري این باور را
با توجه به ویژگیهاي زیستیاي که پیشینیان براي کرگدن قائل بودهاند پی بگیریم و نشان دهیم کدام
تصورات در پدید آمدن این باور نقش داشتهاند. براي این کار، جز منابع فارسی، از متنهایی که به زبان
عربی اما در حوزة فرهنگ ایرانی نگاشته شدهاند نیز بهره بردهایم. همچنین به این نکته پرداختهایم که
برخی تصویرسازيهاي موجود از کرگدن در شعر فارسی، همچون باهمآیی فیل و کرگدن و مضادت این
دو با هم، نه برساختۀ تخیل آفرینندگان این متنها، بلکه برگرفته از منابع مرتبط با جانوران در
فرهنگهاي کهن هستند و با جستجو در این منابع میتوان پیشینۀ این گونه تصاویر را بازیافت و قدمت
آنها را نشان داد. همچنین میتوان نشان داد انگارههاي جانورشناختی کهن چه اندازه حاصل آمیزش
متونی با خاستگاههاي گوناگون و تعاملات علمی و فرهنگی تمدنهاي پیشین بودهاند.
Due to the special relationship depicted between them and the supernal world, birds are of great significance in the Islamic mysticism. Among them, parrot as a prominent bird in mystical texts is often represented as having two different faces: its manifest face which because of parrot’s indiscriminate imitation of human speech symbolizes an appearance of gaining knowledge without understanding the meaning, and the latent face which stands for a sacred and wise bird from the heavens, whose words partake of supreme truths. As the bird is associated in Persianate texts with one of its main origins India, we examined parrot and related manifestations thereof in India so as to understand the second face, and showed the connection between the bird and major ceremonies in the Indian subcontinent in some religious and fictional texts directly linked to the ceremonies. Parrot in the texts is a bird enjoying true wisdom, a gods’ aide, the memorizer of sacred texts, and a mould for embodiment of the spiritual on earth. Against this background, we tried to show some similarities and correspondences between the image of parrot in Indian as well as mystical Persianate texts and discuss the possibility of some influences.
دانستهاند. مقدمۀ آثار تصحیحى معمولاً دربردارندۀ شرحى در باب احوال و آثار مؤلف، افکار
و اندیشهها و سبک نوشتار او و توضیحاتى در باب نسخههاى به دست آمده از اثر و روش کار
مصحّح است و مصحّحِ مقدمهنویس در نگارش آن ، بسته به موضوع اثر از منابع گوناگون و
به ویژه آثار خود مؤلف بهره مىبرد. این مقاله به نقد و بررسى مقدمۀ نگاشتهشده بر رسائل
طغراى مشهدى که به همت سیدمحمد صاحبى تصحیح و منتشر شده، مىپردازد و برخى
اشتباهات و کاستىهاى آن را نشان مىدهد. براى این کار بیش از هر چیز، از آثار خود
طغرا و سپس تذکرههاى نوشتهشده در شبهقاره بهره گرفته شده است. بخش پایانى مقاله
نیز به ذکر اجمالى برخى اشکالات موجود در استفاده از منابع در مقدمه و تعلیقات کتاب
اختصاص دارد.
برای بررسی دانش گیاهشناسی در تمدن اسلامی، سه دسته متن از اهمیت بیشتری برخوردارند: «کتابالنبات»ها، «کتابالفلاحه»ها و «کتابالادویه»ها یا آن دسته از متون پزشکی که عموماً بخش عمدهای از آنها به گیاهان اختصاص دارد. هر دسته از این متون مطالب خود را به شیوه و ترتیب ویژهای عرضه میکنند. بررسی این شیوهها و ترتیبها کمک میکند حتی آنجا که مؤلفان این متون به روشنی از طبقهبندی گیاهان سخنی نگفتهاند، بتوان در بارۀ منطق اندیشیدن آنان به انواع و اجناس مختلف گیاهان سخن گفت. اما در یک سطح تحلیل دیگر، و این بار با تمرکز بر گزارههای بهکار رفته در این متون برای توصیف هیئت کلی گیاهان، میتوان نشان داد برخی مفاهیمِ بدیهی یا مفروض پنداشتهشده که در شکلگیری این طبقهبندیها نقش دارند، خود نیازمند تدقیق بیشتر هستند. ما در این مقاله میکوشیم با به دست دادن مثالهایی از هر دو رویکرد، نشان دهیم تحلیل دقیقتر این متون نیازمند توجه همزمان به این هر دو سطح است. بدین منظور برخی از مهمترین متون گیاهشناسانه تا سدۀ 7ق را بررسی کردهایم
Key words: Shifa-ol-Maraz (Tibb-e Shihabi), Shifa-ye Khani, Shihab-od-din Naguri, Avicennian medicine, Indian medicine
در ميان آثار فارسي نگاشتهشده در شبهقارّه، جز آنها كه به حوزة آفرينش ادبي مربوط هستند و اشعار، منظومههاي داستاني، نقد ادبي، رسالات عرفاني و ساير حوزههاي زباني را پوشش ميدهند، متون بسياري نيز در حوزههاي مختلف علمي نوشته شدهاند كه نشانگر دانش هنديان در حوزههاي گوناگون علم هستند. در روزگار آميزش فرهنگي ايرانيان و اهالي شبهقارّه، نه تنها ادب فارسي در شبهقارّه رواج يافت، بلكه جنبههاي ديگر فرهنگ و حيات ايرانيان نيز به شبهقارّه رفت. در اين ميان، علم طب كه هنديان خود در آن سنّتي غني و درازدامن داشتند، از جمله علومي بود كه متنهاي بسياري را به خود اختصاص داد و زمينهاي فراهم ساخت تا حكيمان هندي در اين حوزة علمي نيز به تلفيق و تطبيق انديشة ايراني و هندي دست يازند. در اين مقاله، با تمركز بر دو اثر طبي فارسي شبهقارّه از دانشمندي به نام شهابالدين ناگوري كه در سدة 8ق نگاشته شدهاند، نشان خواهيم داد چطور اين آميختگي فرهنگي به واسطة زبان فارسي ممكن شده و چگونه گاه مرزهاي آن را درنورديده است.
واژگان كليدي: شفاء المرض (طب شهابي)، شفاي خاني، شهابالدين ناگوري، طب سينايي، طب هندي