The historical and cultural records prove that Iran and the Korean Peninsula exchanged with each other for about 2,000 years by sea and land through Silk Road. In most cases, both countries traded with each other for a long time through Central Asia and China while they also traded with each other directly in rare cases. This exchange had remarkable effects on economy, arts, literature, and religion. The effects of exchanges between Iran and Korea are huge and deep enough to be able to handle each area mentioned earlier as a separate research theme. However, there have been only a few researches related to this so far. Among them, this study examines the thought of Iranian Mithraism spread to Korea. The appearance of Mahayana Buddhism influenced by Iranian ancient religion established a chance to spreading the thought of Mithraism to Korea. The thought of Mithraism that has influenced the religious culture of Korea is ‘Maitreya’ which is another name of Mithra. In the Silla Dynasty,...
گسترش ورود اروپاییان به ایران در قرن 19میلادی/13 هجری، اگرچه موجبات افزایش اطلاعات آنان در عرصههای مختلف از طبیعت و جامعة ایران را فراهم ساخت، اما بهدلیل ادراک حسی یا سطحی از فرهنگ، ادیان و مذاهب ایرانی، بهویژه مذاهب قومی، محلی و رازآلود، دریافتهای آنان با اما و اگرهای فراوانی همراه است. این امر در گزارش سیاحان غربی دورة قاجاریه از مذاهب صفحات غرب ایران بهوضوح قابل مشاهده است. هدف این پژوهش بررسی انتقادی این موضوع بر پایة روش تطبیقی است. بخش فراوانی از آنچه سفرنامهنویسان خارجی در سفرنامههای خود تحت عناوین اهل حق، نصیری، چراغخاموش، چراغپف، داوودی و بهویژه فرقة علیاللهی به عقاید و آداب و رسوم جاری در میان کردان با مرکزیت شهر کرند غرب منسوب داشتهاند، بیشتر بهیکی از آیینهای رایج در منطقه بهنام «یاری» تعلق دارد و در نتیجه تصویر آنان از فرقة علیاللهی تصویری مخدوش و غیر قابل اعتماد است.
حوضۀ رود کر با توجه به شرایط جغرافیایی و زیستمحیطی از دورۀ پارینهسنگی میانی تاکنون همواره مورد سکونت قرار داشته است. از این میان، فرهنگهای هزارۀ سوم پیش از میلاد که همزمان با دورۀ آغاز ایلامی و حکومت ایلام بوده کمتر شناخته شده است. با توجه به اهمیت ویژه این برهۀ زمانی، تا کنون درک روشنی از چگونگی گذر از دورۀ پرتو ایلامی (دورۀ بانش) به دورۀ ایلام قدیم (دورۀ کفتری) در فارس وجود ندارد؛ از دلایل این موضوع میتوان به محدود بودن کاوشهای باستانشناختی، منسجم نبودن کاوشهای صورت گرفته، انتشار محدود نتایج کاوش و استفاده محدود از علوم وابسته اشاره کرد، همچنین با توجه به عوامل مختلف از جمله شرایط زیستمحیطی، محل استقرارگاهها دائما در حال جابهجایی بوده و هماکنون نیز محوطهای که بتواند توالی منظمی از دورههای پیشازتاریخ فارس ارائه دهد شناسایی نشده است. برخی از محققین از جمله سامنر سالها معتقد به وقفهای بین این دو دوره در فارس بودهاند. در سالهای اخیر میلر و سامنر اذعان دارند که جمعیت کمی بین این دو دوره در ملیان ساکن بوده است. تل گپ کناره با دارا بودن توالی فرهنگهای هزارۀ سوم فارس ی...
یکی از انواع فعل های زبان فارسی ، فعل های پیشوندی هستند. این نوع افعال از دوره باستان تا به امروز درزبان فارسی رایج بوده اند. اما بسامد آنها درزبان ، به ویژه درزبان فارسی دری ، روبه کاهش بوده است . پیشوند این افعال ، که عنصر غیرفعلی گروه فعلی را تشکیل می دهد. به طور کلی مفهوم جهت ، سمت وجهت حرکت رانشان می دهد. وگاهی نیز تقویت معنا وتأکید وقوع فعل را می رساند.نیز در افزایش یا ایجاد معنای جدید در گروه فعلی ، ابفای نقش می کند.این پژوهش به بررسی پیشوند استمرار ، که با روش توصیفی – تحلیلی به سیر تحول پیشوند استمرار از فارسی باستان تا فارسی نو پرداخته می شود . برای جمع آوری اطلاعات ، از روش کتابخانه ای وبا استفاده از یادداشت داری اطلاعات به سیرتحول استمرار پرداخته که عمده ترین نتایج آن عبارتند از : بیان مفهوم نمود استمرار در هردو زمان حال و گذشته می باشد که با فاعل جمله به لحاظ شخص وشمار و با فعل اصلی به لحاظ زمان مطابقت می کند . پیشوند "می که به لحاظ معنایی هم بیانگر نمود استمرار و هم نمود عادتی است .وبه لحاظ نحوی در هسته نمود قرار می گیرد . یعنی پیشوند "می" صرف نظر از این...
بر اساس دیدگاه اندیشمندان اسلامی، انسان موجودی فطرتمند است؛ به این معنا که جنبة ثابتی دارد که دین الهی با آن هماهنگ بوده، بر اساس آن نازل شده است. ازاینرو، فطرت به آفرینش ویژة انسان اشاره دارد که در سه بعد شناختی، گرایشی و توانشی قابل دستهبندی است. پذیرش مسئله فطرت به عنوان یکی از مهمترین پیشفرضهای انسانشناختی در علوم انسانی اسلامی، آثار فراوانی از خود به جای میگذارد. نوشتار حاضر تلاش کرده است برایند این مبنا را از حیث معرفتشناختی بررسی کند. اینکه فطرت میتواند چونان منبعی برای معرفت و معیاری برای توجیه و سنجش آن، و تنها راه حل چالش نسبیت در علوم توصیفی و هنجاری به شمار آید، از جمله دستاوردهای پژوهش حاضر تلقی میشود.
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی دانشگاه آزاد اسالمی واحد شهرضا
صص 27 - 58
شماره سوم -تابستان 1389
جهاني شدن و روابط شمال و جنوب
دکتر صمد کالنتری - 1عبدالرسول خلیلی
2
تاریخ دریافت88/11/12 :
تاریخ تصویب89/1/25 :
چکیده:
جهاني شدن فرایندي است که بنا به تحوالت گستردهاي که در زندگي بشري به ویژه در
چند دههی اخیر رخ داده است ،همچنان در حال رشد بوده و بنا به تحوالت صورت گرفته،
جامعهی جهاني به این سمت حرکت ميکند .این فرایند به صورتي پیچیده در زمینههاي
اجتماعي ،سیاسي ،فرهنگي و تکنولوژي و به ویژه اقتصادي به سرعت رو به گسترش است
و سویهها و جلوههاي تازهاي به روي سامانههاي سیاسي در ابعاد گوناگون گشوده است.
بسیاري از متفکران اقتصادي معتقدند که ،اولین حرکت در خصوص جهاني شدن اقتصاد
به قرن نوزدهم باز ميگردد .از نظر این گروه از افراد ،اقتصاد در آن زمان با توجه به شرایط
آن روز ،یک اقتصاد جهاني بوده است ،به طوري که دورهی بین سالهاي 1870تا 1914
.1استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسالمی واحد شهرضا
.2دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسالمی واحد شهرضا
( )Pajohesh@freezones.ir
/ 28
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
را «دورهی طالیي ادغام اقتصادي» نامگذاري کردهاند .از جمله عوامل مؤثر بر جهاني شدن
در اواخر قرن نوزدهم ،افزایش حجم تجارت بوده است .لیکن بنا به دالیل متعدد از جمله،
اعتراضات تولیدکنندگان ملي در مخالفت با روند تجارت آزاد ،وقوع جنگ جهاني اول،
بحران بزرگ در سالهاي ،1929-32جنگ جهاني دوم و تمایل دولتها به سمت اعمال
سیاستهاي استقاللطلبانهی اقتصادي تداوم روند جهاني شدن به فراموشي سپرده شد.
پس از اتمام جنگ جهاني دوم ،با تأسیس نهادهایي همچون سازمان ملل متحد (،)1945
صندوق بینالمللي پول ،بانک جهاني (بانک بینالمللي ترمیم و توسعه) در 1945و گات
( ،)1947اولین قدمها در جهت هماهنگسازي کشورها در زمینههاي سیاسي و اقتصادي
برداشته شد.
جنبهی اصلي فرایند جهاني شدن اقتصاد ،همانا روند ادغام و وابستگي آن در کشورهاي
مختلف است که روابط شمال -جنوب را ميتوان در چارچوب آن مطرح ساخت .دو عامل
مهم مقولهی جهاني شدن که رابطهی مستقیمي با یکدیگر دارند ،همانا بازارهاي هدف جهاني
و موضوع دولت -ملت است که در اثر رقابت بازارهاي جهاني با یکدیگر ،در نوردیده شده
یا به عبارتي ،مرزهاي ملي امروزه مانند دیوارهاي شیشهاي است که ماوراي آنها قابل مشاهده
هستند .به عبارتي دیگر ،پیشرفت فناوري اطالعات و ارتباطات موجبات همگرایي و مشابهت
الگوهاي رفتاري ،مصرفي ،شیوه و فرهنگ زندگي را در میان افراد به وجود آورده است و
حتي روابط بین واحدهاي سیاسي -اقتصادي -اجتماعي و بازیگران مربوط به آن که طیف
گستردهی مبادالت بین کشورها را در بر ميگیرد ،تحتتأثیر قرار داده است .بنابراین فرایند
جهاني شدن اقتصادي ،جهتگیري اقتصاد ملي کشورها را به سوي اقتصاد جهاني متحول
ساخته و فعالیتهایي که قب ً
ال در چارچوب ملي تنظیم ميشد اکنون به صورت جهاني و
مطابق با نیازمنديهاي بازار جهاني انجام ميشود .در این فرایند است که آینده و سرنوشت
کشورهاي جنوب و شمال به هم گره خورده است.
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 29 /
در این پژوهش در پرتو گفتمان نظري جهاني شدن و با تکیه بر جهاني شدن اقتصاد سیاسي،
به شناسایي و معرفي فرصتها و بازدارندهها و تهدیدهاي رشد و توسعهی جهان ،موسوم به
شمال -جنوب ميپردازیم.
واژههاي کلیدي :جهاني شدن ،شمال -جنوب ،شرکتهاي چندملیتي ،سرمایهگذاري
خارجي ،بحران مالي جهاني ،بدهي خارجي ،تقسیم نابرابر بینالمللي کار ،کمیسیون برانت.
چارچوب نظري بحث
در چارچوب نظري بحث ،توجه به فرایند تبدیل تمام تهدیدهاي جهاني شدن به فرصتها
مدنظر است که آینده و سرنوشت کشورهاي جنوب و شمال را به هم گره ميزند .کشورهاي
جنوب براي جبران عقبماندگيهاي گذشتهی خود با اصالحات الزم در ساختارهاي
اقتصادي و اجتماعي مرتبط با اقتصاد جهاني ميتوانند از محیط خود خارج شده و تهدیدها
را به فرصتهاي مناسبي تبدیل کنند؛ زیرا در فرایند جهاني شدن ميتوانند از حمایتهاي
جامعهی جهاني برخوردار شوند .کشورهاي شمال نیز در یک وضعیت وابستگي متقابل
ميتوانند از مشارکت کشورهاي جنوب در اقتصاد و تولید جهاني بهره برده و دامنهی
به کارگیري فرصتهاي رقابتي را در بخشهاي گوناگون که ميتواند پیامد پیشرفتهاي
تکنولوژیکي ،اطالعاتي و ارتباطي باشد به همکاري بدل کنند.
روش پژوهش توصیفي تحلیلي با استفاده از اطالعات کتابخانهاي بوده و به دنبال
پاسخ به پرسشهاي زیر است:
.1آیا روند جهاني شدن به تحول در موقعیت کشورهاي جنوب اثرگذار است؟
.2آیا در روند جهاني شدن کشورهاي شمال ميتوانند فرصتهاي الزم را براي جذب
بازار بیشتر و همکاري با کشورهاي جنوب پیدا کنند؟
فرضیهی مقاله نیز بر اثبات تحول در موقعیت کشورهاي جنوب در روند جهاني
/ 30
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
شدن استوار است .ضمن آنکه کشورهاي شمال نیز از مشارکت کشورهاي جنوب در تولید
مواد اولیه و رقابت اقتصادي بهره برده و با گشایش بازارهاي مورد نیاز آنها ،به همکاريهاي
مفیدي دست پیدا ميکنند.
متغیرهاي اصلي مقاله ،جهاني شدن ،ساختار نظام جهاني و WTOاست .متغیر
فرعي ،روابط کشورهاي شمال و جنوب است.
مقدمه
در سالهاي پس ازجنگ دوم جهاني و به ویژه در سالهاي پایاني قرن بیستم و دههی اول
قرن بیست و یکم دگرگونيهاي علمي ،سیاسي و اقتصادي جهان از چنان شتابي برخوردار
بوده که به کاهش سریع فاصلههاي مکاني و زماني و در هم تنیدگي و به هم آمیختگي
بیشتر زمینههاي اقتصادي ،سیاسي و اجتماعي زندگي ملتها انجامیده و کرانههاي تازهاي با
ساختارها و پیوندهاي تازه به روي جامعهی جهاني گشوده است .امروز فرایند جهاني شدن،
فرایندي ملموس است که همهی زمینههاي سیاستگذاري و تصمیمگیري و حوزهی کارکرد
دولتها را تحتتأثیر قرار داده است و آنها را با چالشي بزرگ رو به رو ميسازد .روشن است
که بهرهبرداري از فضاي موجود با شناخت درست پیوندهاي جهاني ميتواند سودمنديهاي
بسیاري را در توسعهی کشورهاي شمال -جنوب به ارمغان آورد .کشورهاي شمال -جنوب
با برخورداري از ظرفیتهاي بالقوه و در خور توجه ،با از بین بردن نارسایيها و تنگناهاي
موجود بر سر راه ورود به عرصهی جهاني شدن ،ميتوانند در بازارهاي گسترده حضوري
پویا داشته باشند .این کشورها توان چشمگیري براي رونق تجارت و گسترش بازارهاي
هدف صادراتي دارند و به ویژه با در انحصار داشتن تولید و در برخي مواد اولیه و کاالهاي
واسطهاي و سرمایهاي ،ميتوانند فرصت خوبي از رهگذر فرایند جهاني شدن به دست آورند.
اما موفقیت کامل در تحقق این زمینهها ،گذشته از زدودن تنگناهاي تجاري و اقتصادي،
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 31 /
نیازمند بهسازي ساختارهاي سیاسي ،اجتماعي و حقوقي است .جهاني شدن اقتصاد و تحقق
منصفانهی روابط شمال ،جنوب مهمترین راهکار توسعهی جامعهی بینالمللي براي رها
ساختن بشر از وابستگي ،سرکوبي ،گرسنگي و پریشاني است« .باید توجه داشت که در
سالیان اخیر ،قدرت از شمال به جنوب منتقل شده است ،و از همینرو ،در سالهاي آینده،
کشورهاي جنوبي بیش از پیش در زمینهی حفظ صلح جهان مسئولیت خواهند داشت»
(گزارش کمیسیون برانت.)50: 1364 ،
«ملتهاي جهان نه تنها مجبورند با یکدیگر در صلح و صفا به سر برند که توانایي این
کار را نیز دارند» پیوندهاي جدیدي باید برقرار شود تا از طریق آنها بتوان امکانات دسترسي
تمام افراد به آزادي ،عدالت و همبستگي را افزایش داد .این وظیفهاي سنگین است که پیش
روی نسلهاي کنوني و آتي قرار دارد» (گزارش کمیسیون برانت)50-51: 1364 ،؛ باید آرزو
کرد که کارها در هماهنگي براي حل مشکالت و چالشهاي جدید سامان گیرد.
جهاني شدن اقتصاد و روابط شمال ،جنوب
جهاني شدن اقتصاد مهمترین پدیدهی سالهاي آخر قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم است که
اقتصاد ملي اکثر کشورها به ویژه کشورهاي جنوب را به مبارزه طلبیده است .در قرن بیستویکم
و عصر ارتباطات هیچ کشوري نميتواند ،صرف ًا به اقتصاد ملي خود تکیه کند و دورتادور
کشورش را محصور نماید .چرا که واحدهاي سیاسي در اقتصاد جهاني در عصر ارتباطات مانند
تار عنکبوت طوري به هم تنیدهاند که در صورت گریز با مخاطرات جدي مواجه خواهند شد.
پل کوک و کالین کرک پاتریک این موضوع را به خوبي در تعریف جهاني شدن عنوان ميکنند:
«جهاني شدن ،عبارت است از گسترش روابط و پیوندهاي گوناگون مابین دولتها و جوامعي
که نظام نوین را شکل ميبخشند؛ فرایندهایي براساس آن ،رویدادها ،تصمیمگیريها و فعالیتها
در یک بخش از جهان ميتواند عواقب مهمي براي افراد و جوامع سایر بخشهاي کام ً
ال مجرایي
/ 32
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
از جهان در برداشته باشد»(. )Salvator, vall II 1996
بنابراین در فرایند اجتنابناپذیر جهاني شدن ،کشورهاي جنوب و کمتر توسعه یافته،
به جاي گریز از این پدیدهی مهم و بينظیر جهاني ،بستر مناسب را در ادغام شدن به اقتصاد
جهاني از طریق اصالحات داخلي و نیز سیاستگذاريهاي خارجيشان به دست ميآورند.
برخي از کشورهاي جنوب شرق آسیا ،تهدیدات را به فرصتها تبدیل کردهاند و با اعتقاد
به اصل مشارکت در تولید جهاني به جاي تقسیم جهاني به تولیدکننده و مصرفکننده
صرفگذر کرده و به رقابت با اقتصاد جهاني ميپردازند و دامنهی به کارگیري از فرصتها
در بخشهاي گوناگون اقتصادي به طور چشمگیري افزایش ميیابد .از اینرو در عصر
جهاني شدن اقتصاد کشورهاي جنوب -شمال ميتوانند در سطح وسیع به صورت وابستگي
متقابل فعالیت نمایند .وابستگي متقابل مفهومي کلیدي در تبیین فرایند جهاني شدن است
که درواقع پیامدهاي پیشرفتهاي تکنولوژیکي تلقي ميشود ،به طوري که مرزهاي جهان
بهواسطهی توسعه و پیشرفتهاي شبکههاي اطالعاتي و ارتباطي گستردهتر شده و در نتیجه
وضعیت انساني در دو عرصهی سیاسي و صنعتي تغییر یافته است .یعني در عصري که دولت
ملتها ،قلمرو جهاني را با سازمانهاي بینالمللي ،شرکتها ،و جنبشهاي فراملي تقسیمکردهاند ،سیاستهاي بینالمللي جایگزین سیاستهاي ملي شده است.
کشورهاي شمال و جنوب
در میان تقسیمبنديهایي که بر دوگانگي جهان معاصر تأکید ميکنند ،ميتوان به تقسیم جهان
به دو بخش «شمال» 1و «جنوب» 2اشاره کرد .اصطالح کشورهاي شمال و جنوب اولین بار
توسط یک جغرافيدان آلماني به نام هاوس هوفر 3در فاصلهی دو جنگ جهاني اول و دوم
1. North
2. South
3. Haus Hofer
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 33 /
به کار برده شد .به اعتقاد وي کشورهاي قدرتمند و پیشرفته در قسمت شمالي و کشورهاي
جهان سوم در بخش جنوبي کرهی زمین قرار دارند .درواقع ،شمال نشاندهندهی کشورهاي
صنعتي قدیم بوده و تنها به جوامع غربي اشاره ندارد و در مقابل جنوب به معناي کشورهایي
است که رشد اقتصادي آنها عمدت ًا به دلیل دوران استعمار به عقب افتاده است .به عقیدهی
هوفر چهار کشور قدرتمند از غرب به شرق عبارتند از :ایاالت متحده امریکا ،آلمان ،روسیه و
ژاپن .هوفر اعتقاد داشت که هر یک از این کشورها به زودي اطراف و به ویژه همهی مناطق
جنوبي خود را به کشورشان ملحق خواهند کرد و دنیا تبدیل خواهد شد به:
.1اتحادیه کشورهاي آمریکا (پان آمریک) به رهبري ایاالت متحده؛
.2اتحادیه کشورهاي اروپا -آفریقا (ارو -آفریک) به رهبري آلمان؛
.3بلوک کمونیست به رهبري روسیه؛
.4بلوک شرق آسیا به رهبري ژاپن (کالنتری.)35: 1386 ،
اصطالح شمال و جنوب بعد از جنگ جهاني دوم ،نه در معناي جغرافي سیاسي فوق،
بلکه عمدت ًا در معناي اقتصادي آن ،از سوي محافل سیاسي و دیپلماتیک و برخي سازمانهاي
بینالمللي به کار گرفته شد .در این دوره نیز معاني و جنبههاي جغرافیایي در این تقسیمبندي
خود را نشان ميدهد ،اما درواقع ،معیار این تقسیمبندي ،سطح رشد اقتصادي و توسعهی صنعتي
کشورهاي جهان است .معموالً استدالل ميشود که بیشتر کشورهاي پیشرفتهی صنعتي در
قسمتهاي شمالي کرهی زمین و اکثر کشورهاي توسعهنیافتهی جهان در نواحي جنوبيتر کره
زمین واقع شدهاند .البته واضح است که ابداعکنندگان این تقسیمبندي ،خود نیز بر تساهلآمیز
بودن آن واقف بودهاند ،اما اگر از چند مورد استثنایي بگذریم ،این تقسیمبندي با واقعیت منطبق
است .با وجود این باید توجه داشت که این تقسیمبندي عمدت ًا جنبهی توصیفي دارد و ابداع و
استفادهکنندگان آن کمتر به معناي تبییني (تعلیلي) آن نظر داشتهاند .به عبارت دیگر به کار بردن
این اصطالح به این معني نیست که کشورهاي جنوب به دلیل قرار گرفتن در نواحي جنوبي
/ 34
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
کرهی زمین توسعهنیافته هستند .اگرچه نظریاتي نیز وجود دارد که با تأکید بر نقش عوامل
جغرافیایي (آب و هوا و غیره) در میزان توسعهی کشورها ،به یک موضع تبییني در تقسیمبندي
شمال و جنوب قائلند .عالوه بر اینها یکي دیگر از علل کاربرد اصطالح کشورهاي جنوب براي
کشورهاي موسوم به جهان سوم ،بيطرفي نسبي و فقدان جنبههاي ایدئولوژیک و ارزشگذارانهی
آن است .به عبارت دیگر این اصطالح برخالف اصطالحاتي نظیر کشورهاي وابسته،کشورهاي
توسعهنیافته ،کشورهاي پیراموني و غیره متضمن بار منفي نیست ،به همین دلیل ،این اصطالح
از سوي آن دسته از سازمانها و مجامع بینالمللي که درصدد کاهش تضادها و کشمکشهاي
بین کشورهاي پیشرفتهی صنعتي با کشورهاي توسعه نیافتهی غیرصنعتي هستند ،بیشتر به کار
ميرود .مث ً
ال سالهاست که کمیسیون مستقلي در سازمان ملل با عنوان «کمیسیون شمال و
جنوب» ،بررسي مسائل و اختالفات بین این دو دنیا و نظارت بر گفتگوهاي دوجانبه پیرامون
این مسائل را برعهده دارد (شالیان ،پیرراژو.)193-200: 1366 ،
اصطالح کشورهاي جنوب معموالً به جاي اصطالح جهان سوم به کار ميرود و البته
به موازات این رواج ،همان معاني و مفاهیم وسیع و متنوع اقتصادي ،سیاسي و اجتماعي را
که بر اصطالح جهان سوم داللت ميکرد به خود ميگیرد .به عبارت دیگر وقتي این اصطالح
در کشورهاي موسوم به جهان سوم به کار ميرود ،به این معني است که جهان از دو بخش
تشکیل شده است :یک بخش شامل کشورهاي پیشرفتهی صنعتي ،غني ،قدرتمند ،به نام شمال
و بخش دیگر شامل کشورهاي کمتوسعه ،غیرصنعتي ،غالب ًا فقیر و ضعیف ،به نام جنوب که
درواقع تضاد و رویارویي در جهان امروزي بین این دو وجود دارد .این عقیده حتي زماني
که هنوز جنگ سرد در جریان بود ،از سوي برخي از صاحبنظران عنوان ميشد .آنها استدالل
ميکردند که تضاد بین شرق و غرب که جنبههاي سیاسي و ایدئولوژیک دارد ،تضاد اصلي
ِ
اقتصادي قدرت ،در واقع به یک جهان
نیست ،زیرا این دو بلوک به لحاظ مباني مادي ،فني و
تعلق دارند و خصومتهاي ظاهري سیاسي و نظامي خود را نیز به زودي حل ميکنند ،اما
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 35 /
آنچه باقي ميماند و تضاد اصلي دنیاي معاصر را تشکیل ميدهد ،رویارویي شمال صنعتيِ
غنيِ قدرتمند با جنوب غیرصنعتيِ فقی ِر ضعیف است (ساعی.)14-16: 1384 ،
نظام نوین اقتصاد بینالملل
1
مذاکرات شمال -جنوب پیرامون ساختار فعلي و ساختار مطلوب روابط اقتصادي جهان،
به دنبال مطرح شدن تقاضاهاي خاصي از جانب جهان سوم براي ایجاد اصالحاتي جهاني،
در طي دههی 1970به اوج شدت خود رسید .این تقاضاها خواهان ایجاد نظم نویني براي
اقتصاد بینالملل بودند و در اسناد متعددي گردآوري شدند که بهوسیلهی کنفرانسهایي
بینالمللي -معموالً در چارچوب سازمان ملل متحد -مورد تصویب قرار گرفتند.
گزارش برانت از شمار کتابها و تحقیقات و اسنادي است که با اعتقاد به ضرورت و
اجتتنابناپذیري کمک سنجیده به جوامع عقبمانده تنظیم شده تا فاصلهی دو بخش «شمالي»
و «جنوبي» از میان برداشته شود و راه براي پیشرفت و بهروزي و کامیابي هر دو هموار گردد.
2
کمیسیون ،گزارش اصلي گفتگوها و بررسيهاي خود را تحت عنوان شمال -جنوب،
برنامهاي براي بقا در سال 1980،منتشر کرد که جلد اول «گزارش کمیسیون برانت» به دبیر کل
سازمان ملل متحد تقدیم شد .کمیسیون ،در سال 1983نیز گزارش دیگري به عنوان بحران
عمومي شمال -جنوب ،همکاري براي بهبود وضع جهان ،انتشار داد که دگرگونيهاي دنیا
از پس انتشار گزارش نخست را پیگیري ميکرد 3.مجموعهی اخیر نیز به عنوان جلد دوم
«گزارش کمیسیون برانت» به دبیر کل سازمان ملل تسلیم شد .هر دو جلد گزارش کمیسیون
برانت ،چون گزارشهاي منتشر شده از جانب «باشگاه رم» و دیگر نهادهاي مشابه ،از همان
(1. New International Economic Order )NIEO
.2شمار صاحبنظران و متفکراني که به این نتیجه رسیدهاند ،خوشبختانه کم نیست و روز به روز رو به فزوني دارد .از جمله ميتوان
به اصحاب «باشگاه رم» و «باشگاه پاریس» اشاره کرد که بخشي از آثار آنها به فارسي نیز ترجمه شده است؛ نگاه کنید به ترجمههاي
فارسي گزارشهاي باشگاه رم و تکاپوي جهاني (به قلم سروان شرایبر از بنیانگذاران باشگاه پاریس).
.3در مقدمهی جلد دوم گزارش در این باره صحبت شده است.
/ 36
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
آغاز انتشار مورد استقبال محافل گوناگون جهان قرار گرفت ،و در کشورها و نهادهاي
مختلف اجتماعي و فرهنگي ،در سطوح ملي و بینالمللي ،به بحث و گفتگو دربارهی آنها
نشستند .این گزارشها ،به ویژه از آنجا که در بخش اعظم خود به مشکالت و تنگناهاي
کشورهاي جهان سومي ميپردازد ،راههایي براي رفع این مشکالت و تنگناها ارائه ميدهد
(گزارش کمیسیون برانت.)11-14: 1367 ،
نگاهي نو بر روابط اقتصادي شمال -جنوب :روابط سنتي شمال -جنوب
در حال دگرگوني است
به رغم کند شدن نرخ رشد اقتصادي در کشورهاي صنعتي در اوایل دههی ،1990بسیاري
از کشورهاي در حال توسعه (به ویژه در قاره آسیا) همچنان به رشد سریع خود ادامه دادند.
استمرار این وضع و کاهش میزان رشد اقتصادي کشورهاي صنعتي (شمال) این پرسش
را مطرح ميکند که دوران تفوق و سلطهی اقتصادي کشورهاي توسعهیافته چندان پایدار
نخواهد بود.
افزایش سهم کشورهاي در حال توسعه (جنوب) در اقتصاد جهاني به مفهوم آن است
که این کشورها در حال حاضر نقش مهمتري در توسعه اقتصادي «شمال» ایفا ميکنند و با
گذشت زمان این کشورها از توانمندي بیشتري برخوردار ميشوند.
با در نظر گرفتن این فرض که میانگین رشد اقتصادي در کشورهاي در حال توسعه در
سطح 6درصد در سال ثابت بماند و نرخ رشد تولید ناخالص کشورهاي صنعتي نیز از سطح
فعلي 2/5 -درصد در سال -فراتر نرود ،تا سال 2004میالدي میزان تولید ملي کشورهاي
در حال توسعه فعلي از کشورهاي صنعتي فراتر خواهد رفت.
در چارچوب تحلیلهاي سنتي رابطهی بین «شمال» و «جنوب» داراي ماهیتي نامتقارن
و غیرقابل مقایسه است که این موضوع از وابستگي کشورهاي جنوب به کاالهاي سرمایهاي،
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 37 /
تکنولوژي و بازارهاي صادراتي «شمال» ناشي ميشود .از طرف دیگر رابطهی مبادلهی
«جنوب» در قدرت خرید کشورهاي شمال و تقاضاي این کشورها براي کاالهاي صادراتي
«جنوب» تأثیر حیاتي برجاي ميگذارد.
در متون اقتصادي اخیر ،نظراتي متناقض با برداشتهاي قبلي -دربارهی روابط شمال
و جنوب یا تأثیر متقابل اقتصاد این دو در یکدیگر ،ارائه ميشود .بدین طریق که اکثر
کارشناسان بر این باورند که «جنوب» نقش فعالتر و مؤثرتري در پایدار شدن رشد اقتصادي
دنیا ایفا ميکند و خطمشيهایي که کشورهاي «جنوب» اتخاذ ميکنند ،تأثیر بیشتر و مهمتري
در تولید کشورهاي «شمال» بر جاي ميگذارد.
براساس بررسيهایي که اخیرا ً توسط گروهي از کارشناسان «صندوق بینالمللي پول»
انجام گرفته است ،رشد پایدار کشورهاي «جنوب» در ظرف چهار پنج سال گذشته بیانگر
آن است که روابط سنتي «شمال -جنوب» به طور ساختاري دستخوش تحول شده است.
در 20سال گذشته ،اغلب ،نرخ رشد اقتصادي در «شمال» و «جنوب» بالنسبه با یکدیگر
هماهنگي داشت ،اما به طور کلي «شمال» در موقعیت برتري قرار داشت؛ در سالهاي پایاني
دههی 1980و اوایل دههی 1990کشورهاي جنوب توانستند نرخ رشد باالي خود را حفظ
کنند در حالي که کشورهاي «شمال» در این مدت از رشد اقتصادي ضعیفي برخوردار شدند.
باال بودن نرخ رشد اقتصادي در «جنوب» در سالهاي اخیر به نحو اساسي به کشورهاي
«شمال» کمک کرده است که میزان کاهش رشد خود را محدود کرده و دوران رونق را در
فاصلهی کوتاهتري از سر گیرند .در سالهاي اخیر مهمترین تحولي که در وضع اقتصادي
شمال» و «جنوب» مشاهده ميشود واگرایي 1نرخ رشد این دو منطقه است .بدین ترتیب
برخالف دهههاي گذشته هماهنگي یا تقارني بین رشد اقتصادي «شمال» و «جنوب» وجود
ندارد.
1. Divergence
/ 38
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
کشورهاي شمال در فاصلهی کوتاهي دوباره به حالت «رکود» برميگردند در حالي
که این پدیده ،جهان شمول نیست و جنبهی عام ندارد .از طرف دیگر باالترین نرخ رشد
اقتصادي تنها در بین تعداد معدودي از کشورهاي قاره آسیا (به ویژه آسیاي جنوب شرقي)
دیده ميشود .روابط اقتصادي شمال و بقیهی کشورهاي «جنوب» (یعني هنگامي که آسیاي
جنوب شرقي را مستثنا کنیم) دستخوش تحول چندان محسوسي نشده است.
شاید جالبترین پیوستگيهاي شمال و جنوب در بخش توسعه ،مربوط به افزایش
قابل مالحظهی انتقال سرمایه از شمال به جنوب در سالهاي اخیر باشد .این افزایش بیانگر
رشد شدید تجارت و اقدامات موفقیتآمیزي است که در زمینههاي زیر در تعدادي از
کشورهاي در حال توسعه انجام گرفته است:
•تثبیت اقتصادي.
•آزادسازي بازارهاي مالي داخلي.
•برطرف کردن یا کاهش محدودیتهاي مربوط به استفاده از سرمایههاي خارجي.
•متنوع شدن بخشهایي که سرمایهگذاران کشورهاي صنعتي ميتوانند در آنها
سرمایهگذاري کنند (به ویژه در زمانهایي که نرخ رشد یا نرخ بهره در کشورهاي
صنعتي در سطح پاییني قرار دارد).
•برخالف دورههاي اولیه ،بخش عمدهاي از سرمایههاي انتقال یافته به جهان
سوم را سرمایههاي متعلق به بخش خصوصي -بهویژه سرمایهگذاري مستقیم یا
سرمایهگذاري در خرید سهام و اوراق قرضه -تشکیل ميدهد.
در برخي از موارد باال( ،وجود نرخهاي بهرهی کوتاه مدت در بسیاري از کشورهاي
در حال توسعه ،به جلب این سرمایهها کمک کرده است .این وضع به ویژه در کشورهاي
آسیا بیشتر صدق ميکند و سرمایهگذاري مستقیم خارجي ،سرمایههاي داخلي را نیز به تحرک
واداشته است .سرمایهگذاري مستقیم خارجي بسیاري از کشورهاي در حال توسعه را قادر
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 39 /
ساخته است که به تکنولوژي تولید در کشورهاي صنعتي دسترسي بیشتري داشته باشند که
سرانجام به توسعهی سریع صادرات کشورهاي در حال توسعه کمک کرده است.
آزادتر شدن بازارهاي سرمایه ،ضعف فعالیتهاي اقتصادي در کشورهاي «شمال» و
کاهش نرخ بهره یا بازده سرمایه در این کشورها ،سرمایهگذاران را ترغیب کرده است که
مقادیر هنگفتتري از سرمایههاي خود را به کشورهاي «جنوب» انتقال دهند.
از طرف دیگر افزایش حجم تجارت منطقهاي و متنوع شدن ترکیب صادرات
کشورهاي جنوب ،این کشورها را ترغیب کرده است که به صادرات کاالهاي صنعتي توجه
زیادي معطوف نمایند و اتکاء به صدور مواد خام را کاهش دهند .همچنین ضرورت تقویت
بخش صنعت و استفاده از تکنولوژي جدید براي حفظ بازارهاي صاداتي یا دستیابي به
بازارهاي جدید کشورهاي «جنوب» را وادار کرده است که موانع محدودکنندهاي را که در
راه سرمایهگذاريهاي خارجي در این کشورها وجود داشته است برطرف نمایند .همین
موضوع ،تزریق سرمایههاي خارجي به بخش صنعتي کشورهاي «جنوب» را در دو دههی
گذشته تشدید کرد.
تداوم رشد و توسعهی اقتصادي در «شمال» و «جنوب» سبب شد که صدور کاال از
جنوب به شمال به طور مستمر به افزایش خود ادامه دهد و رکودهاي ادواري در کشورهاي
شمال خللي به این روند وارد نسازد .به هر حال ،به رغم رابطهی تنگاتنگي که بین روند
توسعه در «شمال» و «جنوب» طي سالهاي متمادي وجود داشت ،اخیرا ً شرایطي ایجاد شده
است که رابطهی مزبور را دستخوش تضعیف کرده و از میزان وابستگي کشورهاي جنوب به
شمال تا حدودي کاسته است و برخالف سابق دیگر رشد و شکوفایي اقتصادي کشورهاي
جنوب -در حد سابق -در گروي رونق یا توسعهی اقتصادي کشورهاي صنعتي نیست.
همانطور که گفته شد انعطافپذیر شدن اقتصاد تعدادي از کشورهاي در حال توسعه
– به ویژه ببرهاي آسیا -آنان را در برابر ضربههاي خارجي یا تحوالت بینالمللي مقاوم
/ 40
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
ساخته است به گونهاي که به رغم کاهش رشد اقتصادي در کشورهاي صنعتي ،تعدادي از
کشورهاي «جنوب» ،ميتوانند اقتصاد خود را همچنان در وضع مطلوب نگاه دارند و از رکود
اقتصادي کشورهاي صنعتي هراسي به دل راه ندهند (ماهنامه مناطق آزاد.)98-100: 1375 ،
نگاهي به نشست گروه 5+8
نشست ساالنهی سران گروه هشت شامل ،کشورهاي آمریکا ،انگلیس ،ژاپن ،آلمان ،فرانسه،
ایتالیا ،روسیه و کانادا با کشورهاي در حال توسعه موسوم به نشست 5+8از 17تا 19تیرماه
سال 1388در شهر آکوئیالي ایتالیا برگزار شد .با توجه به گسترش بحران مالي بینالمللي،
چگونگي تحقق بازشکوفایي اقتصاد جهان و حل مسائل امنیت انرژي ،امنیت غذا و تحوالت
آب و هوا ،اولویت این نشست بود .عالوه بر این،گفتگوها و همکاريهاي طرفین براي حل
این مسائل نیز براي ایجاد روابط مشارکتي نوین ،برابر ،همسود و با منافع متقابل بین شمال
و جنوب کمک کرد.
روابط شمال و جنوب به روابط بین کشورهاي پیشرفته و کشورهاي در حال توسعه
اشاره دارد .با چندقطبي شدن دنیا و جهاني شدن اقتصاد ،ناتواني گروه هشت در مقابل مسائل
جهاني در چند سال اخیر آشکارتر شده ،در حالي که کشورهاي در حال توسعه و اقتصادهاي
نوظهوري مانند چین ،هند و آفریقاي جنوبي توانستند در این مدت موقعیت سیاسي و
اقتصادي خود را در سطح بینالمللي ارتقاء دهند .با تشدید ادعاي جامعهی جهاني دربارهی
تقویت گفتگو بین شمال و جنوب و بازسازي روابط مشارکتي بین این دو دسته ،گروه هشت
از سال 2003همه ساله از جوامع اقتصادي نوظهوري مانند چین و هند براي گفتگو با خود
دعوت ميکند.
نشست 5+8امسال در حالي برگزار شد که اقتصاد کشورهاي غربي بر اثر بحران مالي
دچار رکود شده اما اقتصاد جوامع اقتصادي نوظهور مانند چین و هند همچنان فعال است.
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 41 /
به عالوه،چشمگیرتر شدن مسائل جهاني مانند تغییرات آب و هوا ،امنیت انرژي ،امنیت غذا
و مسائل مربوط به توسعه در زمان بحران مالي نیز یکي دیگر از پس زمینههاي برگزاري این
نشست بود.
تسریع بازشکوفایي اقتصاد جهان بيشک اولویت این نشست بود .اگر دو طرف شمال
و جنوب بتوانند بر پایه اصول برابري ،همسودي و منافع مشترک مذاکراتي کارآمد انجام
دهند ،اراده و اطمیناني قوي براي غلبه بر بحران مالي از این نشست به جهان صادر ميشود،
و همچنین ،دو طرف ميتوانند هماهنگيها و همکاريهاي خود دربارهی مسائل آب و هوا،
انرژي ،غذا و توسعه را به پیش ببرند و گفتگوها و همکاريهاي طرفین براي حل این مسائل
نیز به ایجاد یک روابط مشارکتي نوین ،برابر ،همسود و با منافع متقابل بین شمال و جنوب
کمک خواهد کرد.
چین همواره شرکتکنندهی فعالي در گفتگوها و همکاريهاي شمال و جنوب و
پشتیبانيکنندهی فعالي از این گفتگوها و همکاريها بوده است .هو جین تائو ،رئیسجمهوري
چین در 6سال گذشته 6بار در نشستهاي 5+8شرکت کرده و در آنها پیشنهادها و
نظراتي را براي حل مسائل جهاني مطرح کرده و موضع چین دربارهی پیشبرد همکاريهاي
بینالمللي و توسعهی مشترک در شرایط جهاني شدن اقتصاد را تشریح کرده است .مقامات
چیني ،پیشنهاد کردند تا یک سبد ارزي با ارزهاي متنوع و ترجیح ًا «اس دي آر» صندوق
بینالمللي پول ،جایگزین دالر آمریکا شود.
تاریخ ثابت کرده است که حل مسائل جهاني نیازمند تالش مشترک کشورهاي پیشرفته
و در حال توسعه است .در این موقعیت دشوار ،مردم در انتظار گفتگوي برابر و صادقانهی
گروه هشت با کشورهاي در حال توسعه هستند ،چرا که ميدانند که این گفتگو نه تنها
ميتواند به حل دشواريهاي کنوني کمک کند ،بلکه به ایجاد یک روابط مشارکتي نوین،
برابر ،همسود و با منافع متقابل بین شمال و جنوب کمک خواهد کرد و فرصتهایي را نیز
/ 42
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
براي توسعهی جهان فراهم خواهد آورد (روزنامه اطالعات.)4: 1388 ،
ساختار نظام جهاني :جهان بدون مرز یا جهان شمال -جنوب
نظام بینالمللي معاصر مجموعهاي است از عناصري که چندان پیوندي با یکدیگر ندارند ولي
بر روي هم قرار ميگیرند و گاهي با یکدیگر ممزوج ميشوند .برخي از آنها بسیار قدیمياند:
دولتهاي کهنسال اروپایي ،روابط کشورهاي استعماري با مستعمرههاي قدیمي؛ پارهاي دیگر
کمتر قدیمياند :اثرات جنگ جهاني اول ،افول اروپا ،باال گرفتن قدرت آمریکا ،پیامدهاي
انقالب بلشویکي؛ برخي دیگر جدیدند :نظام اردوگاهها ،استعمارزدایي ،جهاني شدن اقتصاد،
مسابقهی تسلیحاتي ،نقش جنگ افزار اتمي؛ و پارهاي نیز درحال تشکیل هستند :تجدید
حیات و توسعهی ملیتها ،ظهور قدرتهاي جدید منطقهاي ،گسترش و افزایش جنگ
افزارهاي اتمي .نکتهی مهم در این مجموعه ،تغییرات ساختاري و ماهوي نظام بینالمللي
است (واعظ مهدوی.)41: 1375 ،
بسیاري از سخنگویان جنوب معتقدند که توسعهی تکامل جوامع جنوب تنها از طریق
عدم مداخله در روابط اقتصادي با شمال و تمرکز بر اقتصاد خودکفایي جمعي و توسعهی
مستقل امکانپذیر است (واعظ مهدوی.)66: 1375 ،
زمینههاي روابط نوین شمال -جنوب
-1گسترش تجارت جهاني
خاستگاه اولیه و مباني اصلي جهاني شدن اقتصاد ،تجارت است .تجارت ميتواند
تولیدکنندگان و مصرفکنندگان را در کشورهاي شمال و جنوب که در فاصلهاي دور از هم
قرار دارند ،به همدیگر مرتبط کند و اغلب احساسي مشترک و وابستگي متقابلي میان آنها به
وجود آورد .از زمان صنعتي شدن ،تجارت جهاني به مفهوم مبادلهی کاالها و خدمات در میان
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 43 /
ملت -دولتها به سرعت گسترش پیدا کرده است .یکي از شاخصهاي این موضوع نسبت
مثبت میزان رشد تجارت به میزان رشد تولید در سراسر صدهی نوزدهم و نیمه دوم قرن
بیستم است .گسترش عظیم تجارت جهاني در ربع آخر قرن نوزدهم شروع شد .بین سالهاي
1800تا 1913تجارت جهاني به صورت درصدي از تولید رشد کرد و از 3درصد به 33
درصد رسید ،رشد آن طي 1870-1913سه برابر بود .ویژگي این تجارت شامل مبادلهی مواد
خام از جهان غیرصنعتي با محصوالت صنعتي اروپا بود ،در بیشتر سالهاي مزبور غیر از هند،
این تجارت با مهاجرنشینان مستعمراتي آمریکا ،جنوب آفریقا و استرالیا صورت گرفت .در
1914تنها 11درصد تجارت جهاني در میان خود تولیدکنندگان مواد خام انجام ميشد ،در
حالیکه تجارت در میان کشورهاي صنعتي با شتاب رشد ميکرد (واترر.)101-102: 1379 ،
-2سرمایهگذاري خارجي
در عصر جهاني شدن اقتصاد ،جذب سرمایهگذاري خارجي ضرورتي براي بازار
سرمایه ،پروژهی خصوصيسازي و نیاز اقتصاد ملي به رشد و توسعهی اقتصادي بهشمار
ميرود .این ضرورت ،به ویژه با ظهور نظام پیچیدهی تولید بینالمللي که از عوامل مؤثر
در پایداري جریان سرمایهگذاري خارجي است ،پیوند تنگاتنگي را میان بازارهاي سرمایه،
کار و خدمات ایجاد کرده و در عین حال سطح دستمزدها و بهرهوريهاي سرمایه را در
کشورهاي میزبان به سطح کشورهاي صادرکنندهی سرمایه رسانده است .به گونهاي که ادغام
اقتصاد کشورها در نظام بینالمللي موجب شده تا سهم سرمایهگذاري خارجي در فعالیتهاي
اقتصادي جهان طي دو دههی گذشته دو برابر شود و 40درصد کل جریان سرمایهگذاري
خارجي در سطح جهان را تشکیل دهد.
سرمایهگذاري خارجي در سطح جهان از سال 2003رونق یافته است .در سال ،2006
با حجم 1305/9میلیارد دالر سرمایهگذاري ،در مقایسه با سال ،2005رشد 38درصدي
داشته است .سهم کشورهاي جنوب از این میزان 379میلیارد دالر بوده است در این میان،
/ 44
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
سهم کشورهاي خاورمیانه بالغ بر 60میلیارد دالر بوده است که ،در مقایسه با سال 40 ،2005
درصد رشد نشان داده است .از شمار 14کشور خاورمیانه در روند جریانات سرمایهگذاري
مستقیم خارجي در غرب آسیا طي سال ،2006ميتوان به نقش فعال کشورهاي ترکیه،
عربستان و امارات متحدهی عربي -در رتبههاي اول تا سوم -به ترتیب با 10/9 ،18/3 ،20
میلیارد دالر جذب سرمایهگذاري مستقیم خارجي براي بخشهاي کلیدي و مولد ،صنایع و
خدمات اشاره کرد .هر چند بیش از 50درصد از سرمایهگذاريهاي خارجي در خاورمیانه،
معادل 30میلیارد دالر ،در بخشهاي هدف نفت وگاز بوده است .در این سال ،براي جذب
307میلیارد دالر سرمایهی خارجي در کشورهاي خاورمیانه ،تعداد 2000شرکت بزرگ
خارجي و 16هزار شرکت وابسته به آنها فعالیت داشتهاند.
موفقیت امارات متحدهی عربي و اردن در جذب سرمایهگذاري مستقیم خارجي در
مناطق آزاد و نقش بخشهاي نفت و گاز در این روند بسیار مؤثر بوده است.
به موجب بررسيهاي «آنکتاد» در سال 2008حجم سرمایهگذاريهاي کشورهاي
صنعتي در قلمروي یکدیگر حدود یکسوم کاهش یافته است .در سال 2009به علت گسترش
دامنهی رکود اقتصادي ناشي از بحران اخیر ،انتظار ميرود که حجم سرمایهگذاريهاي مستقیم
خارجي همچنان سیر نزولي طي کند .بحران اقتصادي جهان ،جریان سرمایهگذاري مستقیم
خارجي را هم تغییر داده است .سرمایهگذاري در اقتصادهاي در حال توسعه ]جنوب[ ،حدود
17درصد افزایش یافته و سهم آنها در سال 2008از کل سرمایهگذاري خارجي در دنیا به
43درصد رسیده است .البته آثار این بحران اقتصادي به تدریج از اواخر 2008آشکار شد؛
به طوري که در سال 2009جذب سرمایهگذاري خارجي در برخي از این کشورها به شدت
سقوط کرده است.
امروزه با توجه به نقدینگيهاي مازاد سرمایههاي سرگردان فراوان در میان کشورهاي
جهان ،عم ً
ال بازارهاي نوظهوري همانند ایران از جذابیت بسیار باالیي براي سرمایهگذاران
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 45 /
برخوردار است .ضمن آنکه رکود ایجاد شده در بازارهاي کشورهاي صنعتي ميتواند تمایل
بیشتري را براي سرمایهگذاري در کشور به وجود آورد .به این منظور باید تحرک کافي در
بخش جذب سرمایهگذاري خارجي کشور و از جمله در مناطق آزاد و ویژهی اقتصادي کشور
ایجاد کرد تا بتوان به مقولهی توسعه از منظر بینالمللي نگریست .براساس گزارش آنکتاد ،در
کشور ایران نیز روند جریانات ورودي سرمایهگذاري مستقیم خارجي ،در سه سال گذشته،
بهبود یافته و از میان 141کشور مورد بررسي ،رتبهی ایران از 135به 133ارتقا پیدا کرده
است .در حالي که ،براساس ارزیابي آنکتاد ،ایران قابلیت دارد با توجه به زمینههاي مختلف
جذب سرمایهی خارجي اعم از نفت و گاز ،بورس ،صنعت و معدن ،بانک و بیمه ،ارتباطات،
خدمات و غیره ،بیش از 100میلیارد دالر سرمایههاي خارجي را جذب کند و از نظر ظرفیت
جذب سرمایهگذاري خارجي در ردیف 10کشور نخست جهان قرار گیرد .این در حالي
است که براساس گزارش آنکتاد از رقم سرمایهگذاري مستقیم خارجي جهان در سال ،2008
سهم ایران 0/08درصد کل رقم سرمایهگذاري مستقیم خارجي در جهان بوده است.
فعالیت شرکتهاي چندملیتي
شرکتهاي چندملیتي در بازارهاي مالي نیز نقش محوري را برعهده داشته و سرمایهگذاريهاي
مستقیم خارجي آنها در کشورهاي پیشرفتهی صنعتي جهان و کشورهاي جهان سوم به تناسب
صورت گرفته است .محور اصلي اقتصاد جهاني مبتني بر محور آمریکاي شمالي ،اروپا ،ژاپن
و کشورهاي جنوب در افزودن و کنترل سهم خود در اقتصاد جهاني است.
آنچه در حضور سرمایهگذاران خارجي و ورود سرمایههاي شرکتهاي چندملیتي
ميتواند به عنوان فرصتي قلمداد شده و پیامدهاي مثبتي را در بر داشته باشد .تدوین
سیاستهاي کالن اقتصادي در خصوص ورود شرکتهاي چندملیتي ،تدوین راهکارهایي
براي استفاده از کارشناسان خبره به منظور افزایش قدرت چانهزني که امروزه در ارتباطهاي
/ 46
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
بازرگاني جهاني بسیار حایز اهمیت است ،تنوع بخشي کاالهاي تولیدي ،افزایش کیفیت و
کاهش قیمت محصوالت تولیدي حرفهاي براي صادرات و جذب بازارهاي بینالمللي ،ایجاد
تشکلهاي خصوصي براي صادرات و تنوع در صادرات کاالهاي غیرنفتي با توجه به شناخت
بازار ،استفاده از تکنولوژي روز اطالعات ،بازنگري و هماهنگ کردن قوانین و مقررات
اقتصادي کشور براساس اصول اقتصاد روز جهان ،و مهمتر از همه تسریع در عضویت در
WTOاست (خلیلی.)9: 1383 ،
خوشبختانه گزارش رژیم تجاري ایران که گزارشي در مورد تمام سیاستها و قوانین
تجاري ایران است ،براي آغاز مذاکرات الحاق در 26مهرماه 1388به صورت رسمي به
دبیرخانهی WTOارسال شد (روزنامه ایران.)21: 1388 ،
براساس نادیده گرفتن مباحث سیاسي در زمینهی جذب سرمایههاي خارجي با استفاده
از حضور شرکتهاي چندملیتي ،به ویژه براي کشورهایي که با سیاستهاي جهاني و به
ویژه آمریکا همسویي ندارند ،ميتواند نتایج کام ً
ال نادرستي را حاصل کند .از دیدگاه توجه به
امنیت ملي ،کشوري که در تضاد سیاسي با آمریکا نباشد ،ميتواند با مهیا کردن زمینهی حضور
شرکتهاي چندملیتي و به کارگیري سیاستهاي مناسب در ارتباط با عملکرد آنها امنیت
اقتصادي خود و در نتیجه امنیت ملي را بهبود بخشد ،در مقابل کشوري که در تضاد جدي
با سیاستهاي آمریکا قرار دارد نباید بر روي شرکتهاي چندملیتي به عنوان یک فرصت
حساب بازکند (مؤسسه تحقیقاتی تدبیر اقتصاد.)11-12: 1382 ،
فرصتها و تهدیدهاي جهاني شدن در روابط شمال -جنوب
در روابط میان شمال -جنوب در فرایند جهاني شدن اقتصاد فرصتها و تهدیدهاي
متقابلي وجود دارد ،به طوري که در جریان رشد و توسعهی اقتصاد جهاني اگر کشورهاي
جنوب بتوانند اصالحات الزم را در ساختارهاي اقتصادي و اجتماعي خود انجام داده و
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 47 /
راهبردهاي مناسبي را براي تعامل با اقتصاد بینالمللي اتخاذ کنند ،آسیبپذیري آنها کمتر
خواهد بود و حتي ميتوانند تهدیدها را به فرصتهاي مناسبي تبدیل کنند .در برخي از
کشورهاي جنوب ،با اتخاذ روشهاي مناسب ،وضعیت اقتصادي آنها رو به بهبودي گذارده
و منافع آنها با روند رو به رشد اقتصاد جهاني همسو شده است ،و از فرصتهاي آن
بهرهبرداري ميکنند .هرچند نميتوان شکافهاي موجود میان کشورهاي شمال و جنوب را
نادیده انگاشت .شکاف درآمدي میان شمال و جنوب در برخي از زمینهها افزایش یافته و به
تعداد فقرا نیز افزوده شده است.
برنامهی عمران سازمان ملل متحد ( )UNDPبر اساس گزارش توسعهی انساني در
سال 1992تخمین زد که 20درصد جمعیت جهان در کشورهاي توسعه یافته 82/7درصد
کل درآمد جهاني را به خود اختصاص ميدهند ،درحالي که 20درصد مردم در فقیرترین
کشورها فقط 1/4درصد کل درآمد جهان را دریافت ميکنند .در سال 1989متوسط درآمد
20درصد کساني که در ثروتمندترین کشورها زندگي ميکنند 60برابر بیشتر از 20درصدي
هستند که در فقیرترین کشورها زندگي ميکردند .این روند و نسبت در سال 30 ،1950برابر
بود که 2برابر شده است .گزارش توسعهی انساني مربوط به سال 1996حاکي از آن است
که در 3دههی گذشته ،تنها 15کشور از رشد باالیي برخوردار بودهاند .در حالیکه 89کشور
از نظر اقتصادي وضعیت بسیار بدتري را نسبت به 10سال قبل یا چند سال بیشتر از آن
داشتهاند .در 70کشور در حال توسعه ،سطح کنوني درآمدها پایینتر از دهههاي 1960و
1970ميباشد (مؤسسه تحقیقاتی تدبیر اقتصاد.)16 :1388 ،
این اختالف به آن معنا نیست که جهاني شدن اقتصاد ميتواند موجب این واگرایي شود
و یا اینکه نميتواند روند آنرا بهبود بخشد .بررسيهاي انجام شده نشان ميدهد که این نابرابريها
اغلب به خاطر سیاستهاي نادرستي است که در این کشورها صورت گرفته است .در اینجا به
برخي از فرصتها و تهدیدهاي جهاني شدن اقتصاد در روابط شمال و جنوب ميپردازیم.
/ 48
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
الف ـ فرصتها
-1ادغام جنوب در اقتصاد جهاني
رشد و توسعهی تکنولوژي اطالعات و ارتباطات ،دانش فني و جهاني شدن اقتصاد ،موجب
نزدیکي کشورها به همدیگر شد تا دولتها از پوستهی سخت خود بیرون آیند ،به طوریکه
کشورهاي شمال و جنوب مانند تار عنکبوتي در هم تنیده شوند ،و سرنوشت و حیاط
دولتها یک رابطهی مستقیم با هم پیدا کنند .گرچه جهاني شدن اقتصاد موجب در هم
نوردیدن مرزها شد و حاکمیت دولتها را کمرنگتر کرد اما در این فرایند فرصتهاي
طالیي را براي کشورهاي ضعیفتر جنوب به وجود آورد تا بتوانند تهدیدها را به فرصت
تبدیل کنند.
از جمله فرصتهاي جدید براي کشورهاي جنوب بازارهاي وسیعتر براي کاال،
افزایش تعداد کاالهاي قابل مبادله ،افزایش جریان ورودي سرمایه خصوصي و دسترسي
مناسبتر به تکنولوژي است.
-2رشد و توسعهی اقتصادي
ساختار اقتصادي کارآمد چه در شمال و چه در جنوب در رشد و توسعهی اقتصادي آن کشور
نقشآفرین است در فرایند جهاني شدن اقتصاد کشورها ميتوانند آن را به عنوان فرصت و
هم به عنوان تهدید به کار گیرند و این بستگي به تصمیمگیرندگان اقتصادي و سیاسي آن
واحد سیاسي دارد.
این امکان براي کشورهاي جنوب فراهم ميباشد که جهتگیري اقتصاد خود را به
سمت رشد و توسعه سوق دهند ،همانگونه بسیاري از این کشورها نظیر برخي از کشورهاي
جنوب شرقي آسیا این تجربه را پشتسر گذاشتهاند .و در سایهی تحوالت تکنولوژي
اطالعات ،ارتباطات و دانش فني تجارت بیست و چهار ساعته مقدور و معامالت مربوط
به پولها ،سهام و اوراق بهادار ،هدایت منافع و انرژي عرصهی خدمات مخابراتي ،کاالهاي
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 49 /
نمادین و غیرمادي و ...براي کلیهی کشورهاي جنوب این فرصت فراهم آمده است تا شکاف
بین جنوب و شمال را بشکنند و به سوي رشد و توسعه حرکت کنند.
ب ـ تهدیدها
-1افزایش شکاف بین شمال -جنوب
بهرغم دگرگونيهاي برجسته در نظام اقتصادي سیاسي سرمایهداري جهاني ،دو مشخصهی
اصلي متمایز کشورهاي جهان سوم تغییر نکرده است )1 :وابستگي پیرامون؛ )2شکاف میان
مرکز و پیرامون که نشان ميدهد «در هر صورت این کشورهاي مرکز هستند که به طور
مداوم کشورهاي پیرامون را تحت سلطه خود دارند» یعني «نقش اصلي و اساسي کشورهاي
پیرامون که در حاشیهی ممالک توسعهیافته جاي دارند ،تأمین رشد و شکوفایي اقتصادي
مرکز ميباشد» (کالنتری.)37 :1386 ،
-2تقسیم نابرابر بینالمللي کار
تجارت جهاني به معناي تقسیم کار بین جوامع است .استداللهاي کالسیک دربارهی تقسیم
کار این مقوله را فرایندي درون -جامعه ميانگارد که در دو جهت اجتماعي و فني مؤثر
واقع ميشود .تقسیم اجتماعي کار گویاي تخصص مشاغل و تقسیم فني کار گویاي تخصص
وظایف در درون مشاغل است .یکي از کشفیات مناسب در علوم اجتماعي قرن بیستم این
است که تقسیم کار بینالمللي توسط استعمار و امپریالیسم از نوع تقسیم کار اجتماعي بوده
است .جوامع مرکزي یا متروپلها به تولیدات سرمایهبر با ارزش افزودهی باال ،و جوامع
پیراموني به تولیدات کاربر با ارزش افزودهی پایین ميپردازند .این تقسیم کار موجب پیدایش
رابطهاي سلطهآمیز با وابستگي متقابل ميشود که پیوسته خود را باز تولید ميکند .به این
ترتیب ،دیدگاه متداول تا حدودي جهاني شده آن است که ،جهان به دو بخش با مشخصههاي
گوناگون مانند توسعه یافته -توسعه نیافته ،نوین -سنتي ،صنعتي -در حال صنعتي شدن،
/ 50
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
توسعهیافته -کمتوسعه ،جهان اول -جهان سوم ،شمال -جنوب ،یا صرف ًا غني -فقیر تقسیم
شده است.
سرچشمههاي این تقسیم عبارتاند از الگوهاي تجارت و سرمایهگذاري؛ با وجود
این ،سه تحول اخیر حاصل از جهاني شدن ،تغییراتي در شفافیت این تقسیم به وجود آورده
است :شماري از کشورهاي کم توسعه به سرعت توسعه یافتهاند و تبدیل به کشورهاي
نوصنعتي شدهاند؛ گونههاي جدید شرکتهاي چندملیتي به معناي پراکندگي وجوه تولید
در سراسر جهان است و بخشي از این فرایند مستلزم انتقال برخي انواع تولیدات صنعتي به
کشورهاي کمتوسعه است؛ و برخي از این کشورها توانستهاند کارتلهایي تشکیل دهند و به
این ترتیب دستاوردهاي حاصل از تولید مواد خام را بهبود بخشند .این مجموعه تحوالت
نشان ميدهند که هماکنون تقسیم کار جهاني در سطح فني و همچنین از لحاظ اجتماعي در
حال تغییر است.
-3مهاجرت
در عصر جهاني شدن اقتصاد به طور روزافزوني بر شمار انسانهایي که در جستجوي کار
(مناسب) کشور خود را ترک ميکنند ،افزوده ميشود و پدیدهی مهاجرت ابعاد وسیعتر و
پیچیدهتري به خود ميگیرد .از اینرو برخي بر آنند تا عصر کنوني را «عصر مهاجرت» نامند.
برآوردهاي کلي نشان ميدهند که امروزه حدود 100میلیون انسان بیرون از کشورهاي
متبوع خود زندگي ميکنند و اکثر مهاجرتها از شمال به جنوب صورت ميگیرد .شمار
فزایندهی جمعیت مهاجر در سطح جهان نشانگر نفوذپذیرتر شدن مرزهاي سیاسي اقتصادهاي
ملي است که توان و تمایل آنها به سر سختي و مقاومت در برابر فشارها و نیروهاي جهانيساز
بیش از پیش کاهش ميیابد.
-4افزایش بدهيهاي خارجي
از جمله ویژگيهاي دوران پس از جنگ سرد ،وجود عوامل و معضالت انباشته شده از روابط
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 51 /
و نظام غیرعادالنهی اقتصادي سرمایهداري در دهههاي پس از جنگ جهاني دوم است ،که به
خصوص بر دوش کشورهاي جهان سوم به شدت سنگیني ميکند.
صاحبنظران اقتصادي ،ریشهی این بحران را در فرصتطلبي و سودجویي بانکهاي
تجاري کشورهاي صنعتي و پیشرفته در دههی 1970دنبال کردهاند .به عقیدهی آنها ،پس
از بحران نفتي سال ،1973که منجر به سرازیر شدن دالرهاي نفتي مازاد کشورهاي عضو
«اوپک» به بانکهاي عمدهی جهاني شد ،و نیاز شدید کشورهاي در حال رشد به پول و اعتبار
و ارز خارجي به دلیل تورم افزاینده ،بانکهاي مذکور از فرصت استفاده کرده و وامهاي با
بهره متغیر در اختیار کشورهاي نیازمند ،به ویژه در آمریکاي التین ،قرار دارند.
بر اثر ضربهاي که در سالهاي بحراني 1979تا 1981به بازار نفت وارد شد ،زمینهی
وامدهي به کشورهاي مستأصل جهان سوم افزایش یافت.
بانک جهاني در گزارشي که از آخرین وضعیت بدهيها در جهان در دسامبر 1991
ارائه داد ،ابعاد نگرانکنندهی دیون را روشن کرده است (.)World Debts, 1991:2
از اینرو باید گفت :بدهي خارجي زمینهی بارز از نحوهی ارتباطات جهاني به ویژه
در عصر جهاني شدن اقتصاد است .در روند جهاني شدن اقتصاد مشکل بدهي کشورهاي
جنوب به شمال افزایش یافته و کشورهاي آفریقایي ،آمریکاي التین ،برخي از کشورهاي
آسیایي ،کشورهاي تازه استقاللیافتهی شوروي سابق و اروپاي شرقي در این فرایند روزبهروز
مقروضتر ميشوند.
سیاستگذاري در حوزهی بدهيها باید به جاي مجموعهاي از اقدامات موردي ،بیشتر
از روشي کارآمد جهت اعمال نفوذ بر سود و بهره ،استفاده جوید .مسألهی بدهي اینگونه
توصیف ميشود که همچون یک بازي بينتیجه که در آن مقداري پول از طلبکار به بدهکار
در گردش است و دوباره به طلبکار باز ميگردد و در این بین با بیشتر شدن حجم کل بدهي،
فشار بر کشورهاي بدهکار جهت تنظیم سیاستهاي ماليشان ،تغییري تازه براي تورمزدایي
/ 52
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
افزایش ميیابد .میزان بدهيهاي سرسامآور جنوب در طي دو دههی اخیر از 232میلیارد دالر
در سال 1977به 865میلیارد دالر در سال 1985و نیز به یک تریلیون دالر در سال 1991
رسیده است .این بازي وام بهره در فرایند جهاني شدن اقتصاد همچنان روند صعودي داشته
و در نتیجه موجب انتقال مازاد اقتصادي از کشورهاي جنوب به شمال و تحکیم پیوندهاي
وابستگي کشورهاي جنوب به شمال قدرتمند خواهد شد.
رکود اقتصادي کشورهاي توسعهیافته از کانالهاي زیر کشورهاي در حال توسعه را
تحتتأثیر قرار ميدهد.
الف) کاهش تقاضا براي کاالهاي صادراتي کشورهاي در حال توسعه.
ب) کاهش بهاي مواد خام و منابع طبیعي و سایر اقالمي که جزو کاالهاي مهم صادراتي
جهان سوم محسوب ميشوند و بازار اصلي فروش آنها کشورهاي توسعهیافته است.
پ) کاهش حجم سرمایهگذاري خارجي به اشکال گوناگون (اعم از مستقیم و
غیرمستقیم).
ت) محدود شدن تسهیالت اعتباري که کشورهاي توسعه یافته به طرق مختلف در
اختیار کشورهاي در حال توسعه قرار ميدهند( .هنگام رکود اقتصادي میزان این
تسهیالت کاهش ميیابد و شرایط دریافت آنها سختتر ميشود).
ث) کاهش میزان کمکهاي بالعوض به کشورهاي فقیر یا کمتر رشد یافته.
ج) توقف نسبي روند آزادسازي تجاري در برخي از کشورهاي توسعهیافته و ایجاد موانع
غیرتعرفهاي در راه ورود کاالهاي کشورهاي در حال توسعه به روشهاي گوناگون.
چ) اعطاي انواع یارانه به کاالهاي تولیدي در کشورهاي توسعهیافته -برخالف تعهدات
بینالمللي -تحت عنوان «بستههاي نجات» -که امکان رقابت را براي کشورهاي در
حال توسعه به شدت کاهش ميدهد یا منتفي ميسازد .براي نمونه ميتوان به اعطاي
میلیاردها دالر کمک توسط ایاالت متحده به صنایع خودروسازي این کشور اشاره کرد
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 53 /
که مغایر با موافقتنامه یارانهها و اقدامات جبراني WTOاست.
در پایان این مبحث یادآور ميشود که تعدادي از کشورهاي در حال توسعه براي رفع
بحران نقدینگي یا جبران کاهش درآمدهاي ارزي خود ناگزیرند که به صندوق بینالمللي
پول یا نهادهاي مالي مشابه مراجعه کنند و خطمشيها یا راهکارهاي پیشنهادي این مؤسسات
را -که در برخي از موارد با مصالح اقتصادي و اجتماعي آنها مطابقت ندارد -هنگام اخذ
وام بپذیرند .گسترش نابرابريهاي اقتصادي در تایلند و اندونزي پس از بحران پولي و مالي
آسیایي ( )1998از پیامدهاي اجراي تعدیل ساختاري در این کشورها پس از استقراض از
صندوق بینالمللي پول براي رفع بحران بوده است (علمی.)69-80: 1388 ،
نتیجهگیري
با بررسيهاي به عمل آمده مشخص ميشود جهاني شدن اقتصاد ،مهمترین پدیده در طول
تاریخ است که تمام جوامع را به مبارزه طلبیده است .در عصر جهاني شدن با گسترش
فناوري اطالعات و ارتباطات به طور پیچیدهاي فاصلهی زماني و مکاني کشورها از میان رفته
است و اقتصاد ملي جوامع مختلف را طوري به هم گره زده است که دولتها نميتوانند
آن را انکار کنند .در این رهگذر اقتصاد شمال -جنوب در یک وضعیت وابستگي متقابل
قرار گرفته است .همانطوریکه رفتارگرایان بر آن تأکید دارند در نظم جدید جهاني شدن
اقتصاد مرکز خاصي براي آن در نظر گرفته نشده ،بلکه روابط نوین به شکل چند مرکزیت
و به طور متکثر مدیریت ميشود و شبکههاي غیررسمي از بازیگران جهاني نظیر :دولتها،
شرکتهاي چندملیتي ،سازمانهاي غیردولتي ،گروههاي فشار بینالمللي و افراد در یک شکل
به هم پیوسته با همدیگر همکاري ميکنند و گسترش فزایندهی ارتباطات به این همکاريها
ميافزاید.
همانگونه که در بخش فرصتها و تهدیدها اشاره شد ،علت اصلي شکاف بین کشورهاي
/ 54
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
شمال -جنوب ،تقسیم نابرابر بینالمللي کار ،افزایش مهاجرت ،و افزایش بدهيهاي خارجي به
دلیل ناکارآمدي دولتها و رهبران این جوامع است ،چرا که تاکنون نتوانستهاند و یا نميخواستند
همگام با سایر کشورها تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند و نیز حاضر نشدهاند از محیط بستهی
خود خارج شوند و نظام اقتصادي کشور خود را براساس واقعیتهاي موجود عصر جهاني
شدن ،اصالح کرده و شرایط مناسبي را به عمل آورند .واقعیات موجود اقتصاد جهاني نشان
ميدهد ،کشورهایي که به تدریج توانستهاند نظیر کشورهاي جنوب شرق آسیا با اقتصاد جهاني
ادغام شوند به موفقیتهاي چشمگیري دست یافتهاند .رشد و توسعهی روزافزون کشورهاي در
حال توسعه نشان ميدهد ،اقتصاد ملي این کشورها به طور فزایندهاي در اثر جهاني شدن اقتصاد
با اقتصاد جهاني پیوند خورده است و با توجه به سهم فزاینده جنوب از تجارت و تولید ،این
باور را براي این کشورها به وجود آورده که در عصر جهاني شدن اقتصاد تولید جایگزین تقسیم
جهان به کشورهاي تولیدکننده و مصرفکنندهی صرف شده و از انحصار کشورهاي پیشرفتهی
شمال خارج شده است .از اینرو کشورهاي جنوب ميتوانند با استفاده از این فرصت و با به
کارگیري از تمام امکانات موجود نقش محوري در نظم نوین روابط جنوب و شمال در عصر
جهاني شدن اقتصاد ایفا کند.
آنچه مسلم است تحقق ابزارهاي جهاني شدن اقتصاد ،شامل گسترش روزافزون
تجارت بینالملل ،سرمایهگذاري خارجي و سایر جریانات سرمایه ،بینالمللي شدن تولید
به وسیلهی شرکتهاي چندملیتي و متکي بر پیشرفتهاي تکنولوژیک ،جابهجایي هرچه
آزادانهتر نیروي کار در وراي مرزهاي ملي ،و نهایت ًا انتقال تکنولوژي ميتواند فرصتهاي
جدیدي براي کشورهاي جنوب حاصل کند تا در عرصهی جهاني شدن خود را هماهنگ با
پیشرفتهاي امروز ببینند .لیکن به کارگیري این ابزارها و هماهنگ کردن اقتصادهاي ملي
در فرایند جهاني شدن اقتصاد به خودي خود امکانپذیر نیست ،و باید از طریق سازمان
بینالمللي انجام شود .بانک جهاني و صندوق بینالمللي پول از جملهی این سازمانهاست
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 55 /
که تاکنون در بیش از 140کشور جهان سیاستهاي موسوم به تعدیل را اجرا کرده و یا در
حال اجرا دارند .این سیاستها همانند با اصول عضویت در WTOبه شرح زیر هستند:
•آزادسازي تجارت خارجي ،حذف کلیهی محدودیتها و عوارض گمرکي بر
صادرات و واردات.
•حذف کلیهی سوبسیدهاي غیرمستقیم ،آزادسازي نرخ کاالها و خدمات.
•آزادسازي نرخ بهره.
•لغو انحصارات دولتي و خصوصي.
•آزادسازی نرخ ارز.
•جریان آزاد اطالعات.
•جداسازي دو مفهوم اقتصاد و تأمیناجتماعي.
•آزادسازي جریانات سرمایهاي و تخصیص بهینهی منابع بهوسیلهی بازار.
•ایجاد دولت ناظر به جاي دولت عامل در عرصهی سیاست و اقتصاد.
بنابراین بین اصول سیاست تعدیل اقتصادي ارایه شده از جانب این سازمانها و
اهداف مدنظر سازمان جهاني تجارت ( )Wtoسنخیت و هماهنگي کاملي مشاهده ميشود ،و
از آنجایي که Wtoیکي از مهمترین نمودهاي جهاني شدن ،حداقل در بعد اقتصادي است،
ميتوان تأثیر این سازمانها را در پیشبرد جهاني شدن در عرصهی اقتصاد به وضوح مالحظه
کرد.
بنابراین اگر این نظریه را بپذیریم که در سالهاي آینده ساختار نظم نوین جهاني
فرصت بهرهگیري از حربهی نظامي براي سلطهجویي را کاهش خواهد داد ،باید این نظریه
مکمل را نیز پذیرا باشیم که قدرتهاي جهاني براي تأمین منافع آزمندانهی خود از حربههاي
اقتصادي و تکنولوژیک استفاده خواهند کرد .در این صورت تعارض میان شمال و جنوب،
غني و فقیر ،پیشرفته و عقبمانده افزونتر خواهد شد .مضاف ًا نظم نویني که بخواهد صرف ًا
/ 56
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
ارزشها و باورها ،انتظارات و منافع گروه معدودي را تأمین کند ،نميتواند جنبهی جهانشمول
داشته باشد .اگر نظم آن است که رهبر بالمنازعي همانند پلیس مستمرا ً باالي سر دولتهاي به
اصطالح حاکم اوامر و نواهي خود را به آنان دیکته کنند و آنها نیز دم بر نیاورند ،در آنصورت
جهان را بیشتر به گورستاني باید تشبیه کرد که در سکوت و سکون آن نوعي وحشت و
خوف حاکم خواهد بود .درچنان شرایطي دیگر کسي احساس امنیت نخواهد داشت ،مفهوم
تهدید دگرگون خواهد شد و تشخیص جهت و شدت آن مشکل خواهد بود .چالشهاي
اقتصادي جاي رقابتهاي تسلیحاتي را خواهد گرفت و بحرانهاي مزمن در سطح جهان و
مناطق حساس دنیا ،جسم و روح جوامع بشري را فرسوده خواهد کرد .بحران محیطزیست
از جملهی آنهاست که در سرلوحهی مشکالت قرن بیستویکم قرار گرفته و از هم اکنون
زنگهاي خطر را براي سالمت انسان ،کیفیت آب ،خاک و فضا به صدا درآورده است
(کاظمی.)574: 1384 ،
از اینرو حال که کشورهاي جنوب این فرصت را پیدا کردهاند تا از طریق WTO
بتوانند شرایط خود را با ادغام در اقتصاد جهاني تحمیل کنند ،باید بتوانند از امکانات و
ظرفیتهاي جهاني براي رشد و توسعهی خود استفاده کنند.
منابع:
« .1آغاز نشست سران 8کشور صنعتي در ایتالیا» ،روزنامه اطالعات ،شماره ،24512تیر
ماه .1388
.2بحران عمومي شمال -جنوب ،همکاري براي بهبود اقتصاد جهاني ،کمیسیون برانت
( ،)1983ترجمهی ایرج پاد ،تهران ،انتشارات سروش.1365 ،
.3جایگاه شرکتهاي چندملیتي در فرایند جهاني شدن ،مؤسسه تحقیقاتي تدبیر اقتصاد،
.1382
جهانی شدن و روابط شمال و جنوب 57 /
.4خلیلي ،عبدالرسول« .جذب سرمایهگذاري خارجي راهي میانبر براي توسعهی مناطق آزاد
و ویژه» ،مجله آغاز ،شماره ،18آبان ماه .1388
.5خلیلي ،عبدالرسول« .شرکتهاي چندملیتي ،دست اقلیت خاص در جیب تمام دنیا»،
جهان اقتصاد ،شماره ،2992آبان .1383
.6خلیلي ،عبدالرسول« .شرکتهاي چندملیتي ،بازارسازان بینالمللي براي پیشبرد فرایند
جهاني شدن» جهان اقتصاد ،شماره ،3011آذرماه .1383
.7خور ،مارتین .جهاني شدن و جنوب (برخي مباحث انتقادي) ،ترجمه و تدوین احمد
ساعي ،تهران ،نشر قومس.1386 ،
.8دوئرتي ،جیمز و رابرت؛ فالتزگراف .نظریههاي متعارض در روابط بینالملل ،ترجمه
وحید بزرگي ،علیرضا طیب ،تهران ،نشر قومس ،چاپ سوم.1383 ،
.9ساعي ،احمد .مسایل سیاسي -اقتصادي جهان سوم ،تهران ،سازمان مطالعه و تدوین
کتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) ،چاپ هفتم.1384 ،
.10شمال ـ جنوب :برنامهاي براي بقای گزارش کمیسیون مستقل بررسي ،مسایل رشد
و توسعهی جهان به ریاست ویلي برانت ،ترجمهی هرمز همایونپور ،تهران ،موسسه
انتشارات آگاه.1364 ،
.11علمي ،محمد .پژوهشي در ریشههاي بحران مالي جهاني ( )2009-2008و راهکارهاي
مقابله با آن ،تهران ،شرکت چاپ و نشر بازرگاني.1388 ،
.12قرهباغیان ،مرتضي .فرهنگ اقتصاد و بازرگاني ،مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.1376 ،
.13کاظمي ،علياصغر .روابط بینالملل در تئوري و عمل ،تهران ،نشر قومس.1384 ،
.14کالنتري ،صمد .نگاهي نو بر مسایل اقتصادي ،سیاسي و جامعهی شناختي جهان
سوم ،تهران ،انتشارات پژوهشکده امور اقتصادي ،چاپ دوم.1386 ،
« .15نگاهي نو بر روابط اقتصادي شمال -جنوب» ،ماهنامه مناطق آزاد ،شماره ،65ديماه .1375
/ 58
فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی شماره 3تابستان 1389
.16نقش سازمانهاي بینالمللي اقتصادي در فرایند جهاني شدن و تأثیر آن بر امنیت
اقتصادي و ملي جمهوري اسالمي ایران ،تهران ،مؤسسه تحقیقاتي تدبیر اقتصاد.1382 ،
.17وطنخواه ،مصطفي .تضاد عمدهی عصر حاضر ،تهران ،دانشگاه ملي ایران.1357 ،
.18واترو ،مالکوم .جهاني شدن ،برگردان اسماعیل مرداني گیوي ،سیاوش مریدي ،تهران،
سازمان مدیریت صنعتي.1379 ،
.19واعظ مهدوی ،معصومه« .ساختار نظام جهاني :جهاني بدون مرز یا جهان شمال -
جنوب؟» ،فصلنامه راهبرد ،مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوري ،شماره ،11
پائیز .1375
20. Salvartor, Dominik. Globalization and International com, etitivness, texas,
vall II, 1996.